شماره ٣٥: در جهان هيچ سينه بي غم نيست

در جهان هيچ سينه بي غم نيست
غمگساري ز کيميا کم نيست
خستگي هاي سينه را نونو
خاک پر کن که جاي مرهم نيست
دم سرد از دهان بر آه جگر
بازگردان که يار همدم نيست
هيچ يک خوشه وفا امروز
در همه کشتزار آدم نيست
کشت هاي نياز خشک بماند
کابرهاي اميد را نم نيست
به نواله هزار محرم هست
به گه ناله نيم محرم نيست
گر بنالي به دوستي گويد
هان خدا عافيت دهد، غم نيست
داني آسوده کيست در عالم؟
آنکه مقبول اهل عالم نيست
هست سالي دو روز شادي خلق
چون نکو بنگري همان هم نيست
زانکه يک عيد نيست در علام
که در او صد هزار ماتم نيست
خيز خاقانيا ز خوان جهان
که جهان ميزبان خرم نيست