شماره ٢٦٣: بهر جا پرتو حسنت برافروزد چراغ من

بهر جا پرتو حسنت برافروزد چراغ من
سياهي افگند در خانه خورشيد داغ من
ببوئي زين بهارم وانشد آغوش استغنا
عيار شرم گيريد از تريهاي دماغ من
برنگ نشه مي رفته ام زين انجمن اما
همان خميازه نقش پاست در ياران سراغ من
حباب اينجا عرق تا چند بر روي هوا مالد
پري را از نگوني منفعل دارد داغ من
شبستانها دريندشت انجمن ساز جنون ديدم
سياهي تا کجا افتاده است از روي داغ من
جهاني جستجويم دارد و من نيستم پيدا
نفس سوز اي هوس تا آتش افتد در سراغ من
غبار از خاک ميبالم شرار از سنگ ميجوشم
بهر صورت خيال او نميخواهد فراغ من
ازين آب و هوا (بيدل) برنگ غنچه مختل شد
مزاج بوي گل پرورده ناموس دماغ من