شماره ٢٥٩: اي رخت رشک آفتاب شده
        
            اي رخت رشک آفتاب شده
            آفتاب از رخت به تاب شده
         
        
            آفتابيست آن دو عارض تو
            زلف تو پيش او نقاب شده
         
        
            زود بينم ز تير غمزه تو
            عالمي سر بسر خراب شده
         
        
            گرچه هست اي پري وش مه رو
            بتگري را رخت مآب شده
         
        
            هست بر آتش غم هجرت
            جگر انوري کباب شده