شماره ١٦٩: تخته عشق برنوشتم باز

تخته عشق برنوشتم باز
برنويس اي نگار تخته ناز
تا بر استاد عاشقي خوانيم
روزکي چند باب ناز و نياز
ورقي باز کن ز عهد قديم
باز کن خاک عشوه از سر آز
هين که روز و شب زمانه همي
ورق عمرمان کنند فراز
چند گويي زمانه در پيش است
بر وفاي زمانه هيچ مناز
قصه کوتاه کن که کوته کرد
روز اميد انتظار دراز