شماره ٩٦: دست در وصل يار مي نرسد

دست در وصل يار مي نرسد
جز غمم زان نگار مي نرسد
عشق را گرچه آستانه بسيست
هيچ در انتظار مي نرسد
از شمار وصال دوست مرا
جز غم بي شمار مي نرسد
در غم هجر صبر من برسيد
دل به مقصود کار مي نرسد
چند در انتظار خواهي ماند
خبر وصل يار مي نرسد