شماره ٨٤: جمالش از جهان غوغا برآورد

جمالش از جهان غوغا برآورد
مه از تشوير واويلا برآورد
چو دل دادم بدو جان خواست از من
چو گفتم بوسه اي صفرا برآورد
ز بي آبي و شوخي در زمانه
هزاران فتنه و غوغا برآورد
غم و تيمار عشقش عاشقان را
هم از دين و هم از دنيا برآورد
نديدم از وصالش هيچ شادي
فراق او دمار از ما برآورد
همه توقيع ها را کرد باطل
لبش از مشک چون طغري برآورد
همي ساز انوري با درد عشقش
که خلق از عشق او آوا برآورد