شماره ٢٦٥: بت من، بت پرست را چه زني؟

بت من، بت پرست را چه زني؟
مستم از عشق، مست را چه زني؟
روي خود پوش، چشم را چه کني
بت شکن، بت پرست را چه زني؟
آخر از شست دور کن يک تير
به يکي تير شست را چه زني؟
عالمي در رهت نشسته بماند
راه اهل نشست را چه زني؟
من که بر آستانت پست شدم
لگد قهر، پست را چه زني؟
چون زبردست را نياري زد
خود بگو زير دست را چه زني؟
تيغ بهر شکست کافر زن
خسرو پر شکست را چه زني؟