شماره ٢٠٤: دل از بند زلفت رها کي شود؟

دل از بند زلفت رها کي شود؟
دلت با دلم آشنا کي شود
نگويي که از لعل سيراب تو
مراد دل ما رواکي شود؟
ولي مرهم لعل خودکام تو
به کام دل ريش ما کي شود؟
نمي شد دل از بند زلفش رها
کنون دل نهاديم تا کي شود؟
کجا همدم و يار خسرو شوي!
که شه همنشين گدا کي شود؟