شماره ١٨٥: اگر آن ماه مهربان گردد

اگر آن ماه مهربان گردد
غم دل غمگسار جان گردد
آنکه چون نامش آورم به زبان
همه اجزاي من زبان گردد
ور کنم ياد ناوک چشمش
مو بر اعضاي من سنان گردد
چون کنم نقش ابرويش بر دل
قد چون تير من کمان گردد
مه ز شرم جمال تو هر ماه
در حجاب عدم نهان گردد
يارب، اين آسياي دولابي
چند بر خون عاشقان گردد
چون دلم با غم تو گويد راز
در ميان خانه ترجمان گردد
چون ز لعلت سخن کند خسرو
شکر از منطقش روان گردد