شماره ٤٠: درياب کز فراق تو جانم به لب رسيد

درياب کز فراق تو جانم به لب رسيد
در آرزوي روي تو روزم به شب رسيد
روزم به غم گذشت و شبم تا چسان رود؟
روزي عجب گذشت و شبي بوالعجب رسيد
باز آي تا به بوسه فشانم به پاي تو
کز عشق پاي بوس تو جانم به لب رسيد
زين پس به جان غمزدگان از کجا رسد؟
کان رفته بازگشت و زمان طرب رسيد
خسرو نديده بود ادب روزگار هيچ
اينک ز حادثات جهانش ادب رسيد