1658 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.

ديوان سعدي

  • در عقل نمي گنجد در وهم نمي آيد
    کز تخم بني آدم فرزند پري زايد
  • با ياد تو گر سعدي در شعر نمي گنجد
    چون دوست يگانه شد با غير نياميزم
  • من کيم کان جا که کوي عشق توست
    در نمي گنجد حديث ما و من
  • همين تغير بيرون دليل عشق بسست
    که در حديث نمي گنجد اشتياق درون
  • وصفت آن نيست که در وهم سخندان گنجد
    ور کسي گفت مگر هم تو زبانش باشي
  • در آن دهن که تو داري سخن نمي گنجد
    من آدمي نشنيدم بدين شکردهني
  • نيازمندي من در قلم نمي گنجد
    قياس کردم و ز انديشه ها و راست هنوز
  • مواعظ سعدي

  • حکايت لبت اندر دهان نمي گنجد
    لب و دهان نتوان گفت در درج ثمين
  • بوستان سعدي

  • چو خود را ز نيکان شمردي بدي
    نمي گنجد اندر خدايي خودي
  • کجا ذکر گنجد در انبان آز؟
    به سختي نفس مي کند پا دراز
  • ديوان سلمان ساوجي

  • کي در دماغ عاشق، سوداي عقل گنجد
    آري سر قلندر، دستار بر نتابد
  • حالي غريب دارم، شرح و حکايت آن
    در نامه که گنجد؟ در دفتر که باشد؟
  • چنان بر صورت شيرين من بيچاره مفتونم
    که در خاطر نمي گنجد خيال ملک پرويزم
  • در حضور ما نمي گنجد گراني جز قدح
    راستي ما از حضور اين گران آسوده ايم
  • در خلوت وصالت، سلمان چگونه گنجد؟
    سلمان تنست و آنجا جاي دلست يا جان
  • فراقنامه ساوجي

  • نمي گنجد او در تمناي تو
    تو او را بجو کوست جوياي تو
  • ديوان سنايي

  • عقل با عشق در نمي گنجد
    زين دل خسته رخت برد برون
  • چو اندر باردان من يکي ذره نمي گنجد
    چگونه کل موجودات را در باردان دارد
  • حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • شرع را دست عقل کي سنجد
    عشق در ظرف حرف کي گنجد
  • که تواند که دانه کنجد
    در دبه روغني دو من گنجد
  • ديوان سيف فرغاني

  • درين جهان که مرا بهره زوست دلتنگي
    چو عشق يار نگنجيد يار چون گنجد
  • بعالمي که ز زلف و رخش اثر باشد
    درو دو رنگي ليل و نهار چون گنجد
  • چو ماه اشرقت الارض بر جهان تابد
    در آسمان و زمين نور و نار چون گنجد
  • ز شرم روي چو گلزار او عجب دارم
    که در فضاي جهان نوبهار چون گنجد
  • نداي وصلش در گوش خلق چون آيد
    فروغ رويش در روز بار چون گنجد
  • من از شگرفي آن مه هميشه در عجبم
    که روز وصل مرا در کنار چون گنجد
  • اميدم ارچه فراخست دست تنگي هست
    ببين که در کف من آن نگار چون گنجد
  • منش نيامدم اندر نظر، در آن چشمي
    که سرمه راه نيابد غبار چون گنجد
  • غم تو و دل مسکين سيف فرغاني!
    درين طويله در شاهوار چون گنجد
  • بکام خويش غمش جاي ساخت در دل من
    وگرنه در دهن مور مار چون گنجد
  • در کتاب ما نمي گنجد حروف
    درحساب ما نمي آيد عدد
  • عاشقت کي گنجد اندر پيرهن
    چون ز دامن تا گريبانش تويي
  • ترا کبريست ازخوبي که درهر سر نمي گنجد
    مرا درديست ازعشقت که درمان برنمي تابد
  • مشتاق تو در جهان نمي گنجد
    سيمرغ تو آشيان نمي خواهد
  • ديوان شاه نعمت الله ولي

  • در دل ما جز او نمي گنجد
    روز و شب با خداست اين دل ما
  • از غيرت آن شاهد سرمست يگانه
    ديار نمي گنجد در دار خرابات
  • در دلم غير او نمي گنجد
    ديگري کي به جاي حضرت اوست
  • بزمي است ملوکانه درخلوت ميخانه
    مخمور کجا گنجد اينجا چه مجال اوست
  • اين مجلس رندان است ما عاشق سرمستيم
    مخمور نمي گنجد اينجا چه مجال اوست
  • دلبرم دل نوازيي فرمود
    در برم دل از آن نمي گنجد
  • در دل عاشقان خوشي گنجيد
    آنکه در جسم و جان نمي گنجد
  • زر چه باشد چو سر ندارد قدر
    دل چه باشد چو جان نمي گنجد
  • برو اي عقل دور شو زينجا
    جبرئيل اين زمان نمي گنجد
  • با کلام خدا که مي خوانيم
    سخن اين و آن نمي گنجد
  • بزم عشق است و ما سبک روحيم
    زاهد جان گران نمي گنجد
  • نعمت الله حريف و ساقي يار
    غير او در ميان نمي گنجد
  • نديم مجلس شاهم حريف نعمت اللهم
    لب ساغر همي بوسم سخن ديگر نمي گنجد
  • در دل بجز از خدا نگنجد
    چون او گنجد هوا نگنجد
  • چون نيست بجز يکي که گويد
    در خود گنجد و يا نگنجد
  • در مقامي که آن يگانه ماست
    دو چه گوئي که دو نمي گنجد