2229 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.

شرف نامه نظامي

  • شنيدم که آن جنبش ديرپاي
    هنوز اندران تخت مانده بجاي
  • هنوز آن طلسم برانگيخته
    در آن دشت ماندست ناريخته
  • اقبالنامه نظامي

  • به گوش اندرش از هواي تموز
    نواي چکاوک نيامد هنوز
  • هفت اورنگ جامي

  • کرد ورد نماز امام تمام
    وان موسوس هنوز در احرام
  • هست در وي هنوز بالقوه
    فهي بالفعل غير ممحوه
  • گفت کين گاو لاغر است هنوز
    مصلحت نيست کشتنش امروز
  • ناگشته هنوز خاطرانديش
    کاخر ز فلک چه آيدش پيش
  • ناگشته هنوز اسير ليلي
    مي داشت به هر جميله ميلي
  • نايافته نطق را مجالي
    ناگفته هنوز حسب حالي
  • ليکن ز غم عيالمنديش
    مي بود آهو هنوز بنديش
  • ننشسته هنوز آتش تيز
    زد دشنه عرابيم که برخيز
  • صد نکته هنوز بود باقي
    زد مرغ ترانه فراقي
  • نگذشته هنوز نوبهارش
    در جان ز خزان خليد خارش
  • عذر گفتند که باقيست هنوز
    چيزي از داده دوشين امروز
  • دور ناگشته هنوز از ديده
    ميهمانان کرم ورزيده
  • شاه و درويش هلالي جغتايي

  • بنوازندگان عالم گل
    که هنوز ايمن اند از غم گل
  • ديوان عرفي شيرازي

  • شکست شيشه ودرپا خليد وبيخبران
    هنوز ميکده آشوب وعافيت کوشند
  • زبور عجم اقبال لاهوري

  • مرا براه طلب بار در گل است هنوز
    که دل به قافله و رخت و منزل است هنوز
  • لاله ي اين چمن آلوده ي رنگ است هنوز
    سپر از دست مينداز که جنگ است هنوز
  • ديوان امير خسرو

  • گويم وصل، گوييم رو که هنوز چند گه
    واي که چون برون برم از دلت اين هنوز را
  • هنوز آن که نشينيم با تو در سينه ست
    هنوز در دل من آن هواي ديرينه ست
  • تن پير گشت و آرزوي دل جوان هنوز
    دل خون شد و حديث بتان بر زبان هنوز
  • ديوان پروين اعتصامي

  • هنوز گنج تو، ايمن بود ز رخنه ديو
    هنوز روي و ريا را سوي تو، راهي نيست
  • ديوان سعدي

  • اگر چه دل به کسي داد، جان ماست هنوز
    به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز
  • ديوان محتشم کاشاني

  • مردم و بر دل من باز غم يار هنوز
    جان سبک رفت و من از عشق گران بار هنوز
  • دل در بدن کباب و مرا ديده تر هنوز
    تن غرق آب و آتش و دل پرشرر هنوز
  • ديوان وحشي بافقي

  • وه که دامن مي کشد آن سرو ناز از من هنوز
    ريخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز
  • گر چه دوري مي کنم بي صبر و آرامم هنوز
    مي نمايم اينچنين وحشي ولي رامم هنوز
  • ديوان هلالي جغتايي

  • عمر رفت و از تو ما را صد پريشاني هنوز
    وه! چه عمرست اين؟ که حال ما نميداني هنوز
  • کليله و دمنه

  • ... گفت: اي غدار ، هنوز اميد مي داري که بشعوذه و مکر خلاص يابي؟ ...
  • دل را ز وفا چرا بپرداخته اي ؟
    مانا که مرا هنوز نشناخته اي !
  • گفت: سه تن بر خود گمان مهارت دارند و هنوز در مقام جهالت باشند :
  • ديوان ابوسعيد ابوالخير

  • شرمت بادا هنوز خاک در تو
    از گرمي خون دل من در جوشست
  • يک روز بيوفتي تو در ميدانم
    آن روز هنوز در خم چوگانم
  • اسرار و رموز اقبال لاهوري

  • فکرم آن آهو سر فتراک بست
    کو هنوز از نيستي بيرون نجست
  • جلوه ي او قدسيان را سينه سوز
    بود اندر آب و گل آدم هنوز
  • از نواي آتشينش رفت سوز
    ليکن اندر سينه دم دارد هنوز
  • در زمين ما نگيرد ريشه ات
    هست تا مسلم هنوز انديشه ات
  • زبور عجم اقبال لاهوري

  • تو بروي بي نوائي در آن جهان گشادي
    که هنوز آرزويش نه دميده در ضميري
  • شرري فشان وليکن شرري که وا نسوزد
    که هنوز نو نيازم غم آشيانه دارم
  • بزم در کشمکش بيم و اميد است هنوز
    همه را بي خبر از گردش افلاک انداز
  • کجاست برق نگاهي که خانمان سوزد
    مرا معامله با کشت و حاصل است هنوز
  • يکي سفينه ي اين خام را بطوفان ده
    ز ترس موج نگاهم بساحل است هنوز
  • تپيدن و نرسيدن چه عالمي دارد
    خوشا کسي که بدنبال محمل است هنوز
  • کسيکه از دو جهان خويش را برون نشناخت
    فريب خورده ي اين نقش باطل است هنوز
  • نگاه شوق تسلي بجلوه ئي نشود
    کجا برم خلشي را که در دل است هنوز
  • حضور يار حکايت درازتر گرديد
    چنانکه اين همه ناگفته در دل است هنوز
  • مقدر است که مسجود مهر و مه باشي
    ولي هنوز نداني چها تواني کرد
  • گمان مبر که نصيب تو نيست جلوه ي دوست
    درون سينه هنوز آرزوي تو خام است
  • اي که آسوده نشيني لب ساحل برخيز
    که ترا کار بگرداب و نهنگ است هنوز