2229 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • شعله اي در مغز هست ازآتش سودا هنوز
    مي تراود بوي مي از پنبه مينا هنوز
  • با قيامت قامتش همدوش مي گردد هنوز
    از خرامش بوي گل مدهوش مي گردد هنوز
  • چشم حيران را حجابش دام مي داند هنوز
    عاشق ناکام را خود کام مي داند هنوز
  • بي صفا از خط نگرديده است رخسارش هنوز
    مي توان صد رنگ گلچيدن زگلزارش هنوز
  • رخنه در دل مي کند مژگان قتالش هنوز
    مي کشد آب ازجگرها دانه خالش هنوز
  • خط برآورد وترو تازه است بستانش هنوز
    مي چکد خون بهارازخارمژگانش هنوز
  • درتن خود يک هدف واراستخوان دارم هنوز
    نسبت دوري به آن ابروکمان دارم هنوز
  • غوطه خوردم درشراب ناب و مخمورم هنوز
    گم شدم درچشمه خورشيد وبي نورم هنوز
  • خاک من بربادرفت ودردي آشامم هنوز
    توتيا شد جام ومي باقي است درجامم هنوز
  • از سرشک گرم زرين است مژگانم هنوز
    مي چکد آتش چو شمع از رشته جانم هنوز
  • مي دهد يادي ز چشمش نرگس پر فن هنوز
    زان چراغ کشته دودي هست درروزن هنوز
  • دشت بيرون نامده است از ماتم مجنون هنوز
    داغها از لاله دارد سينه هامون هنوز
  • مي رود با قامت خم در پي دنيي هنوز
    با چنين محراب، داري پشت برعقبي هنوز
  • ريخت دندانهاو در فکر لب ناني هنوز
    مهره بازيچه گردون گرداني هنوز
  • از جبينش عرق شرم روان است هنوز
    چشم اميد به رويش نگران است هنوز
  • لاله داغ است ازان عارض گلفام هنوز
    سرو را قامت او مي دهد اندام هنوز
  • نبرده خط ز عذار تو آب و تاب هنوز
    بر آتش تو جگرها شود کباب هنوز
  • چه شد که يار خط آورد با صفاست هنوز
    فروغ صبح بنا گوش دلگشاست هنوز
  • بالا نکرده ساعد او راحيا هنوز
    بيعت نکرده است به دستش حنا هنوز
  • از کاوکاو آن مژه ام بيخبر هنوز
    نگرفته خون من به زبان نيشتر هنوز
  • از خود برون نيامده ديوانه ام هنوز
    مشغول خاکبازي طفلانه ام هنوز
  • هنوز شيوه چين جبين نمي داند
    هنوز نو خط جوهر نگشته شمشيرش
  • چيخارتدي خط و منم زلف مبتلاسي هنوز
    دوگون ساقالدي و باشيمده دور قراسي هنوز
  • سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز
    خورشيد از عذار تو حيرت کند هنوز
  • ديوان عبيد زاکاني

  • با ما نکرد آن بت سرکش وفا هنوز
    آخر نشد ميانه ما ماجري هنوز