167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • در جشن آسمان وش تو ريخته به ناز
    ساقي ماه روي تو در ساغر آفتاب
  • گر نبودي طبع تو دانش نماندي در جهان
    ور نبودي دست او بخشش بماندي در نقاب
  • در کفت آرام ناديده ز گيتي جز عنان
    ديگران در پايت افتاده ز خواري چون رکاب
  • بودم در اين حديث که ناگاه در بزد
    دلدار ماه روي من آن رشک آفتاب
  • در غمزه هاي نرگس او بي شمار سحر
    در شاخهاي سنبل او بي قياس تاب
  • عنف تو در لب اجل خنده
    لطف تو در شب امل مهتاب
  • کرد در زير لب تبسم و گفت
    اي ترا نام در عنا و عذاب
  • در سمرقند و در بخارا هست
    قدري ملک و اندکي اسباب
  • هر مرادي کاسمان در جيب دارد
    بازيابي گر بجويي در کنارت
  • در عدد افزون نمايد در عمل ني
    گاه کوشش ده سوار و صد سوارت
  • ز بار حلمش در جرم خاک استسلام
    ز تف قهرش در طبع آن استسقاست
  • شاها زمانه بنده درگاه جاه تست
    اسلام در حمايت و دين در پناه تست
  • هرچه در ملک جهانست چه ظاهر چه خفي
    همه در نسبت اين هر دو نظر مردودست
  • به خدايي که در دوازده ميل
    هفت پيکش هميشه در سفرست
  • شعر من در جهان سمر زان شد
    که شعار تو در جهان سمرست
  • به خدايي که در دوازده برج
    هفت پيکش هميشه در سفرست
  • آنکه در کلک او مرتب شد
    هرچه در سلک دهر مقدورست
  • طمع کي گربه در انبان فروشد
    که بخل امروز با سگ در جوالست
  • کسي چون در سخن گنجد که مدحش
    نه در اندازه وهم و خيالست
  • الا تا سال و مه را در گذشتن
    بد اختر در قياس نيک فالست
  • تا در انعام تو بر آفرينش باز شد
    آز را پيوسته در با بي نيازي درهمست
  • فتنه از امن تو در زنجيرست
    جور از عدل تو در زندانست
  • نام ترا در کنايه سکه صحيفه است
    نعت ترا در قرينه خطبه قرين است
  • عکس سنان در کف تو معرکه سوز است
    چشم زره در بر تو حادثه بين است
  • کوس تو در حربگاه زخمه به آهنگ برد
    گريه خصم از نهيب در فم خنجر شکست
  • حيدر شرع کرم بازوي احسان تست
    کين در روزي گشاد وان در خيبر شکست
  • هرچه در شاخ هنر باغ سخن طوطي داشت
    همه را داعيه بر تو در دام گرفت
  • چو در رزم راني مواکب فزونت
    چو در بزم باشي خزاين حطامت
  • در کنار بارگاهش در صف حجاب بار
    والي عقرب کمر بربسته چون زنبور باد
  • زهره گر در مجلس بزمش نباشد بربطي
    در ميان اختران چون زاد في الطنبور باد
  • در زواياي عدم گر بر خلافش وارديست
    همچنان در طي ستر نيستي مستور باد
  • هرچه در الواح گردونست از اسرار غيب
    در ورقهاي وقوفش بر ولا مسطور باد
  • ورنه دايم چار چشمش در غم يک استخوان
    بر در قصاب جان اندر سرش ساطور باد
  • در حريم او خواص کعبه هست از ايمني
    در اساس استوار او ثابت طور باد
  • در يمين تو خامه آصف
    در يسار تو خاتم جم باد
  • دعاي بنده مگر مستجاب خواهد بود
    که در دهانش سخن همچو در مکنون باد
  • وز قبول تو پيش آب سخنش
    خاک در چشم در مکنون باد
  • هرچه در تخته ازل سريست
    همه در دفتر و کلام تو باد
  • هرچه در حربه اجل قهريست
    همه در قبضه حسام تو باد
  • اکنون که ماه روزه به نقصان در اوفتاد
    آه از حجاب حجره دل بر در اوفتاد
  • بشنو که در عذاب چگونه رسيد صبر
    بنگر که در خلاب چگونه خر اوفتاد
  • که گشاديش در زمانه ز بند
    که رسيديش در زمين فرياد
  • باز و کبکت بي تحرک در شتاب
    پيل و گرگت بي عداوت در نبرد
  • آن شاه که در کان ز عشق نامش
    زر در فزع انتظار باشد
  • در جهاني و از جهان پيشي
    همچو معني که در بيان باشد
  • روح روح الامين در آن ساعت
    نه همانا که در امان باشد
  • جز بر در او قسمت روزي نکند بخت
    آري چکند چون در رزق بشر آمد
  • در مدت ده سال که اين گوشه و سکنه
    در قبه اسلام مرا مستقر آمد
  • نه در مناصب اقران حسد بيازارد
    نه در صدور بزرگان طمع برنجاند
  • نهفته در دل داهيش بخت ذات کرم
    سرشته در کف کافيش طبع جوهر جود