نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
جام جم اوحدي مراغي
به عقيق تو
در
حديث و کلام
به حقوق تو
در
شفاعت عام
به جمال صحابه
در
عهدت
به رخ نه جميله
در
مهدت
هم به دشت تو گاو
در
غله
هم به کوه تو گرگ
در
گله
در
جهان تا که سايه شاهست
جور مانند سايه
در
چاهست
دشمنان را فگند
در
بيشه
هيبت او چو ديو
در
شيشه
طور
در
طورهاي بام تو درج
قاف
در
کاف گنبدت شده خرج
هر که رخ
در
رخ سپاس نهد
در
جهان اينچنين اساس نهد
دير
در
قدس و سير
در
لاهوت
از «ابا» و «ابيت » ساخته قوت
کرمش
در
گشود و خوان انداخت
لطفش آوازه
در
جهان انداخت
دل چو
در
خانه مست شد زين مي
رخ به صحرا نهاد و من
در
پي
عقل و نفس و فلک پديد آمد
چرخ
در
گفت و
در
شنيد آمد
آن غذا
در
بدن چو يابد نظم
خون شود
در
تن از حرارت هضم
چون ز گهواره
در
کنار آيد
در
دگر گونه گير و دار آيد
باز
در
گريه و خروش افتد
در
کف چوب و مار و موش افتد
افتدش زين سر سبک سايه
باد
در
بوق و آب
در
خايه
به کف حرص و آز
در
ماند
بازش آرند و باز
در
ماند
در
زمين اين بخار هست و دخان
نيز
در
مردم و دگر حيوان
در
هوا غير ازين نظرها هست
در
زمين نيز بس اثرها هست
چر يک اندام نيز
در
حاليست
در
فراست دليل بر فاليست
خال
در
چشم و ميل
در
بيني
صورت حيلتست و کج بيني
ديگران زير باروران تواند
سر
در
افسار و
در
عنان تواند
نه فلک
در
دل تو دارد گنج
با کواکب و ليک
در
يک کنج
شاه
در
کشور و ملک
در
شهر
هر يکي دارد از حکومت بهر
خلق صد شهر گشته سر گردان
در
پي خواجه
در
بدر گردان
باده
در
خيک و بنگ
در
انبان
گر نه ديوانه اي مشو جنبان
تو
در
آيي ز
در
، سلامش کن
او درآيد، تو احترامش کن
آنکه شش ماه
در
سفر باشد
دو ديگر به راه
در
باشد
روزت اين کبر و کينه
در
کالا
نيمشب هر دو لنگ
در
بالا
که: بهر مرد بيست حور دهند
جاي
در
باغ و
در
قصور دهند
او ز خود
در
عذاب و خلق از وي
پدرش را دعاي بد
در
پي
تخم بد
در
زمين شوره چه سود؟
در
سپيدي سياهي آرد دود
تير برنا نکرد
در
وي کار
به سر پنجه
در
کشيدش زار
در
درختش که پر گره شد و زشت
در
زنند آتش و کنند انگشت
خوف
در
جان و طوف
در
سرگين
گه به آن خانه پويد و گه اين
خويشتن را تو
در
حساب مگير
بندگان را
در
احتساب مگير
خوشه اي چونکه
در
نکردي باز
هم ز بالاي
در
فرو انداز
شب کني روز و روز
در
کارش
در
نويسي به درج طومارش
در
جهان دوستي به دست نشد
که ازو
در
دلم شکست نشد
کلب کو
در
ره وفا زد گام
خرقه پوشد ز پوست
در
بلعام
هر که
در
سيرت وفا شد گرد
ز وفا راه
در
فتوت برد
بسته دل
در
دواي رنجوران
جاي خود کرده
در
دل دوران
هر يکي باد کرده
در
بوقي
سال و مه
در
خيال معشوقي
روز
در
کار سخت بي خور و خفت
در
عزبخانه برده شب زر مفت
حکم او تا به دست مادر بود
طفل
در
خانه، قفل بر
در
بود
گشته قانع به رزق و روزي خويش
دست
در
کار کرده، سر
در
پيش
روي
در
سير و هيچ زرقي نه
همه
در
بحر و بيم غرقي نه
هر کرا اين متاع
در
بارست
نطق او
در
زبان و کردارست
به هوس حلقه
در
ذکر چکني؟
هر چه يابي به حلق
در
چکني؟
گرد هر
در
مگرد چون گولان
درج شو
در
حساب مقبولان
در
تو چون شد صلاح کار پديد
کام را
در
کفت نهند کليد
صفحه قبل
1
...
88
89
90
91
92
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن