نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان حافظ
مدام خرقه
حافظ
به باده
در
گرو است
مگر ز خاک خرابات بود فطرت او
حافظ
در
اين کمند سر سرکشان بسيست
سوداي کج مپز که نباشد مجال تو
خوش چمنيست عارضت خاصه که
در
بهار حسن
حافظ
خوش کلام شد مرغ سخنسراي تو
حافظ
چه نالي گر وصل خواهي
خون بايدت خورد
در
گاه و بي گاه
حديث مدرسه و خانقه مگوي که باز
فتاد
در
سر
حافظ
هواي ميخانه
حافظ
چه مي نهي دل تو
در
خيال خوبان
کي تشنه سير گردد از لمعه سرابي
از فريب نرگس مخمور و لعل مي پرست
حافظ
خلوت نشين را
در
شراب انداختي
اگر نه دايره عشق راه بربستي
چو نقطه
حافظ
سرگشته
در
ميان بودي
چون نيست نقش دوران
در
هيچ حال ثابت
حافظ
مکن شکايت تا مي خوريم حالي
چون پير شدي
حافظ
از ميکده بيرون آي
رندي و هوسناکي
در
عهد شباب اولي
اي نسيم سحري خاک
در
يار بيار
که کند
حافظ
از او ديده دل نوراني
مزاج دهر تبه شد
در
اين بلا
حافظ
کجاست فکر حکيمي و راي برهمني
خيز و جهدي کن چو
حافظ
تا مگر
خويشتن
در
پاي معشوق افکني
هر مرغ به دستاني
در
گلشن شاه آمد
بلبل به نواسازي
حافظ
به غزل گويي
شاهنامه فردوسي
پري چهره را
بچه
بود
در
نهان
از آن شاد شد شهريار جهان
نيازم بد آنکو شکار آورد
ابا
بچه
ام
در
شمار آورد
وزو
بچه
شير بيرون کشد
همه پهلوي ماه
در
خون کشد
همي
بچه
را باز داند ستور
چه ماهي به دريا چه
در
دشت گور
نزايد به هنگام
در
دشت گور
شود
بچه
باز را ديده کور
به فالش بد آمد هم انگاه گفت
که اين
بچه
در
خاک بايد نهفت
کنون بايد آژير بودن دلير
که
در
مهرگان
بچه
دارد به زير
ديوان خاقاني
دفع سرما را قفس کردند زاهن پس
در
او
بچه
طاووس علوي آشيان افشانده اند
در
هنر فرزند بازي نه کبوتر
بچه
اي
صيد دست خويش خور طعمه دهان کس مخور
آب را سنگ است اندر بر از آنک
سنگ را
بچه
خور
در
شکم است
رباعيات خيام
آن قصر که جمشيد
در
او جام گرفت
آهو
بچه
کرد و شير آرام گرفت
صفحه قبل
1
...
7
8
9
10
11
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن