نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
374 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.
ديوان خاقاني
آن يک دو نفس که دارد از عمر
با شاهد
رايگان
زند صبح
از کيسه سال و مه چو آن پنج
دزديده
رايگان
چه باشي
دست صبح از عنبر و کافور و مشک
صد مثلث
رايگان
آميخته
وز مزاج مي به روي خاصگان
صد دواج
رايگان
پوشيده اند
پيش خاک در تو چشم از در
صد طويله به
رايگان
بگسست
ليک از آن در خطم که از خط تو
نافه ها
رايگان
همي ريزد
بهر دستينه رباب از جام و مي
زر و بسد
رايگان
برخاسته
عارفان اجرام را در راه امر
هفت پيک
رايگان
دانسته اند
ديوان خواجوي کرماني
ببازار او نقد دل چون فرستم
که قلبست و کس
رايگان
برنگيرد
ديوان رهي معيري
موي سپيد را، فلکم
رايگان
نداد
اين رشته را به نقد جواني خريده ام
ديوان سلمان ساوجي
از حلقه دو زلف تو عطارد باد صبح
بويي به عالمي دهد و
رايگان
دهد
صدگنج
شايگان
کنم اندر هر آستين
بهر نثارش از گهر
رايگان
چشم
نسيمي از سر زلفش بيار و جان بستان
به پايمرد بگويم به
رايگان
برسان
بهاي يک سر مويش، دو عالم مي دهد سلمان!
هنوزش گر بدست، افتد متاعي
رايگان
باشد
به هندو
رايگان
افتاد ازو بستان به ترکي ده
که هندو قدر نشناسد متاع رايگاني را
ديوان سنايي
اين عجب تر آنکه عشقت
رايگان
چشم من پر لولو خوشاب کرد
بلفضولانرا سوي تو راه نبود تا بود
کبريا در بادبان
رايگان
آباد تو
رايگان
اين خبر اي دوست به هر کس ندهند
مشک گر چند کسادست چنين ارزان نيست
وگر کلي موجودات روحاني و جسماني
ببخشد بر چنين يک بيت حقا
رايگان
دارد
برين خاکدان پر از گرگ تا کي
کني چون سگان
رايگان
پاسباني
حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي
زان همي
رايگان
بميري تو
کز پي لقمه در زحيري تو
ناگرفته به رشوت از دين نور
رايگان
ديو را شده مزدور
دوست گز را نه
رايگان
دارد
کو زر و سيم در دهان دارد
دشمنش دل نهاد بر کم دل
بي بها
رايگان
خورد غم دل
تن بد را بهاش جان خواهد
دل نيک تو
رايگان
خواهد
صفحه قبل
1
...
6
7
8
9
10
...
15
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن