167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

اقبالنامه نظامي

  • نمودار اکسير پنهانيم
    ببينيد در صبح پيشانيم
  • مخزن الاسرار نظامي

  • پيشروان پرده برانداختند
    پرده ترکيب در انداختند
  • هفت اورنگ جامي

  • گشته در کارگاه بوقلمون
    تخته نقشهاي گوناگون
  • اين علي در کمال خلق و سير
    . . .
  • خودپسندان ناپسنديده
    موي افزوني اند در ديده
  • گفت انصاريان کريمانند
    در حريم کرم مقيمانند
  • سؤالات مشکل در انداختند
    جوابات روشن بپرداختند
  • ترتيب رسوم صوفيانه
    نظميست بديع در زمانه
  • مقيمان حريم پاکبازي
    امينان حرم در کارسازي
  • ديوان هلالي جغتايي

  • التزام شتر و حجره در هر مصرع
  • شاه و درويش هلالي جغتايي

  • در درياي سرمدست علي
    جانشين محمدست علي
  • ديوان عرفي شيرازي

  • در ضمن شمردن عطايت
    افلاج بنان آفرينش
  • اخلاق الاشراف عبيد زاکاني

  • همانا شاعر در اين معني گفته باشد:
  • عزيزي در اين باب گفته است:
  • کليله و دمنه

  • نه در بلاد اسلام چنان شهري نشان مي دهند و نه در ديار کفر.
  • که اگر در هرباب ممارست خويش را معتبر دارد عمر در محنت گزارد
  • مردمان که در پي زاغ بودند در حال سر مار بکوفتند و زاغ باز رست
  • بر بسته ميان و در زده ناوک
    بگشاده عنان و در چده دامن
  • لکن در اين گفتار فايده اي نيست ، چون مي دانم که در تو اثر نخواهد ...
  • و حقيقت بدان که وفات در نيک نامي بهتر از حيات در بدنامي.
  • ... چون تهمت اسلام در دل کافران و زلفي چون خيال شک در ضمير مؤمن ...
  • ني پاي هميشه در رکابت باشد
    بد نيز چو نيک در حسابت باشد
  • لقاي تو سبب راحت است در ارواح
    بقاي تو سبب صحت است در ابدان
  • بگداخت حسود تو چو در آب شکر زانک
    در کام سخن به ز زبانت شکري نيست
  • يکي شجاع را در جنگ ، و يکي برزگر را در کشاورزي ؛ و مخدوم را در ...
  • در جهان شاهدي و ما فارغ
    در قدح جرعه اي و ما هشيار
  • ... و گفت: خطا کردم در آنچه در راز خود ناجوانمردي را محرم داشتم ...
  • اندر برم و بريزم اي طرفه ري
    در خانه ترا و در قدح پيش تو مي
  • ديوان ابوسعيد ابوالخير

  • گر بر در دير مي نشاني ما را
    گر در ره کعبه ميدواني ما را
  • انگار که هر چه هست در عالم نيست
    پندار که هر چه نيست در عالم هست
  • پي در گاوست و گاو در کهسارست
    ماهي سريشمين بدريا بارست
  • بز در کمرست و توز در بلغارست
    زه کردن اين کمان بسي دشوارست
  • شرمت بادا هنوز خاک در تو
    از گرمي خون دل من در جوشست
  • گنجم چو گهر در دل گنجينه شکست
    رازم همه در سينه بي کينه شکست
  • عنبر زلفي که ماه در چنبر اوست
    شيرين سخني که شهد در شکر اوست
  • در کار کس ار قرار ميبايد هست
    وين يار که در کنار ميبايد هست
  • در بحر يقين که در تحقيق بسيست
    گرداب درو چو دام و کشتي نفسيست
  • در سلسله عشق تو جان خواهم داد
    در عشق تو ترک خانمان خواهم داد
  • چرخ و مه و مهر در تمناي تواند
    جان و دل و ديده در تماشاي تواند
  • در تکيه قلندران چو بنگم دادند
    در کاسه بجاي لوت سنگم دادند
  • در مدرسه اسباب عمل مي بخشند
    در ميکده لذت ازل مي بخشند
  • درويشانند هر چه هست ايشانند
    در صفه يار در صف پيشانند
  • در حسن صفت کوش که در روز جزا
    حشر تو به صورت صفت خواهد بود
  • در دوزخم ار زلف تو در چنگ آيد
    از حال بهشتيان مرا ننگ آيد
  • هر در که ز بحر اشکم افتد به کنار
    در رشته جان خود کشم گوهروار
  • جز در گه تو کي بودم در گاهي
    محروم ازين درم مکن يا غفار
  • يا رب در دل به غير خود جا مگذار
    در ديده من گرد تمنا مگذار
  • يا رب به کرم بر من درويش نگر
    در من منگر در کرم خويش نگر
  • اي در طلب تو عالمي در شر و شور
    نزديک تو درويش و توانگر همه عور
  • اي سر تو در سينه هر محرم راز
    پيوسته در رحمت تو بر همه باز