167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

تذکرة الاوليا عطار

  • چون خلق در کار او متحير شدند، منکر بي قياس ومقر بي شمار پديد ...
  • ... گفت: «شب اول من در حضرت بودم، از آن اينجا نبودم، و شب دوم حضرت ...
  • ... کسي که با اژدها در تمور خمر کهن خورد. ...
  • ... خون آلود بر روي در ماليد و روي و ساعد را خون آلود کرد. ...
  • ... هما الا بالدم » - در عشق دو رکعت است که وضؤ آن درست نيايد الا ...
  • ... که سرش ببريدند. در ميان سر بريده تبسمي کرد و جان بداد. مردمان ...
  • ... که: «فرداي قيامت در عرصات حسين منصور را به زنجير محکم بسته ...
  • ... بود؛ و صاحب تصنيف در معاملات و حقايق. و او را خواص از آن گفتند ...
  • ... کرد که: «با خواص در باديه بودم. هفت روز بر يک حال همي رفتيم. ...
  • و گفت: «وقتي در راه مکه شخصي ديدم عظيم منکر. گفتم: تو کيستي؟ گفت ...
  • ... چنين جوعي اين ضرب در خور بود؟ به سرم ندا کردند که: به يک تمنا ...
  • ... چه بينم؟ و حق را در اين چه تعبير است؟ مي رفتم تا پير زني را ...
  • ... حلال مي کردم. دام در دريا انداختم. ماهي بگرفتم. هاتفي آواز داد ...
  • ... گفت: «اين حديث در تضرع سحر گاه جويند، اگر آنجا نيابند هيچ جاي ...
  • ... فرق ساز و خود را در اين دريا درانداز، تا به صبر و انتظار گوهرت ...
  • ... اگر مرد طالبي قدم در طلب مسمي زن ». ...
  • قومي در پيش او آمدند. و گفتند: «اين ديوانه است. او گفت: «من به ...
  • ... بار چند شبانروز در زير درختي رقص مي کرد و مي گفت: «هو! هو!». ...
  • ... افگنده و پاره يي نان در دهان نهاد و پاره يي کنب بر ميان بست و ...
  • ... سردابه يي داشتي، در آنجا همي شدي و آغوشي چوب با خود بردي و ...
  • ... بدين نگريست، غيرتي در ما بجنبيد. دريغم آمد که دل بدون او چيزي ...
  • ... کلاهي به نيم دانگ و در بازار نعره مي زد که : «من يشتري صوفيا ...
  • ... بينم ». و يک بار در بازار فرياد مي کرد و مي گفت: «آه از افلاس، ...
  • ... اوقات از بهر آن که در زير آن است غوامض آفات ». ...
  • ... که عنان کارم تنگ در کشيده است. بگو تا چه کنم؟ نوميد شوم و از ...