167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان شمس

  • هر جانبي که هستي در دعوت الستي
    مستي دهي و هستي در جود و در عطايي
  • در مي طلبي ز چشمه در بر نايد
    جوينده در به قعر دريا بايد
  • گر در طلبي ز چشمه در بر نايد
    جوينده در به قعر دريا بايد
  • در چنگ توام بتا در آن چنگ خوشم
    گر جنگ کني بکن در آن جنگ خوشم
  • در صيد بدانيم نه در صيد بدان
    از بند جهانيم نه در بند جهان
  • چون روشني روز در آي از در من
    بين گردن من بسوي در کژ مانده
  • در دست اجل چو درنهم من پائي
    در کتم عدم در افکنم غوغائي
  • در جان کنمت جاي نه در ديده و دل
    تا در نفس بازپسين يار شوي
  • ديوان ناصر خسرو

  • در زهد نه اي بينا ليکن به طمع در
    برخواني در چاه به شب خط معما
  • گر به خانه در ز راه در شويد
    اين مبارک خانه را در حيدر است
  • در درج سخن بگشاي بر پند
    غزل را در به دست زهد در بند
  • نهاده ي خداي است در تو خرد
    چو در نار نور و چو در مشک شم
  • گيتي چو دو در خانه است، او را
    آغاز يکي در، دگر در انجام
  • زين در چو در آئي بدان برون شو
    در سر چنين گفت نوح با سام
  • بحر است مرا در ضمير روشن
    در شعر همي در ازان فتالم
  • همي خويشتن را نبينيم نفعي
    نه در سيم و زر و نه در در و مرجان
  • نه در خورد در است گل، پس توزين تن
    بپرهيز، ازيرا که در ثميني
  • گيتي، پسرا، دو در سرائي است
    تو بسته در اين دو در سرائي
  • ببين در لفظ و معني ها و رمزم
    بهاري در بهاري در بهاري
  • خسرو و شيرين نظامي

  • ز صد فرسنگي آيد بر در غار
    در او سنبد چو در سوراخ خود مار
  • بسا معشوق کايد مست بر در
    سبل در ديده باشد خواب در سر
  • که آن در کو که گر بينم به خوابش
    نه در دامن که در درياي آبش
  • نه در گفت آيد و نه در شنيدن
    قلم بايد به حرفش در کشيدن
  • فکنده عشقشان آتش بدل در
    فرس در زيرشان چون خر به گل در
  • شکيبا شد در اين غم روزگاري
    نه در تن دل نه در دولت قراري
  • در اين سختي مرا شد مردن آسان
    که جان در غصه دارم در جان
  • من بي سنگ خاکي مانده دلتنگ
    نه در خاکم در آسايش نه در سنگ
  • ز مرغ و مور در دريا و در کوه
    نماند جاودان کس را در اندوه
  • چو دوزي صد قبا در شادکامي
    به در پيراهني در نيک نامي
  • بسا ناگشته را کز در در آرند
    سپهر و دور بين تا در چه کارند
  • شوم چون حلقه در طرق بر دوش
    خطا گفتم که چون در حلقه در گوش
  • گهر در سنگ و خرما هست در خار
    وز اينسان در خرابي گنج بسيار
  • طناب نوبتي يک ميل در ميل
    به نوبت بسته بر در پيل در پيل
  • هزاران ماهرويان قصب پوش
    همه در در کلاه و حلقه در گوش
  • مخسب اي سر که پيري در سر آمد
    سپاه صبحگاه از در در آمد
  • در گنبد به روي خلق در بست
    سوي مهد ملک شد دشنه در دست
  • در آمد مردي از در چوب در دست
    به خشم آن چون را بگرفت و بشکست
  • ليلي و مجنون نظامي

  • در بر کشمت چو رود در چنگ
    پنهان کنمت چو لعل در سنگ
  • سالي دو به خانه در نشيند
    او در کس و کس در او نبيند
  • هفت پيکر نظامي

  • ماه در ثور و تير در جوزا
    اوج مريخ در اسد پيدا
  • چون در آن بزم شاه را خوش ديد
    در زبان آب و در دل آتش ديد
  • او شده بر سرين من در خواب
    من در او مانده چون غريق در آن
  • هرچه در آسمان و در زميست
    وآنچه در عقل و راي آدميست
  • در ين در نشان دهد که کدام
    تا ز در جفت من شود نه ز بام
  • عيش خوش بودشان در آن بستان
    باده در دست و نغمه در دستان
  • در کنار آن چنان که گل در باغ
    در ميان آن چنان که شمع و چراغ
  • بيشتر زانکه ريگ در صحراست
    سنگ در کوه و آب در درياست
  • در بسي کوفت کس نداد جواب
    سرو در رقص بود و گل در خواب
  • حکم هر نيک و بد که در دهرست
    زهر در نوش و نوش در زهرست
  • شرف نامه نظامي

  • سواد جهان را چنان در نبشت
    که سودا در آند در آن کوه و دشت