167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

جوهر الذات عطار

  • رهي کن تا خوش و فارغ نشيني
    که ايندم در گمان نه در يقيني
  • چو در نزديک جانان ميروي تو
    سزد گر در جهان جان شوي تو
  • شود در گر بماند در صدف باز
    وگرنه عين دريا باشد از راز
  • نيابد بانگ و فريادش بسي هم
    که تا پنهان شود در بحر در دم
  • شود بحرت در اين دل ناپديدار
    بيابي جوهر و هم در شهوار
  • زهي شرعت گرفته قاف تا قاف
    فکنده زلزله در نون و در کاف
  • همه در تو شده چون قطره گم
    کجا پيدا شود در قطره قلزم
  • در آنجائي که آنجا مرسلين اند
    که در جنت ستاده حور عين اند
  • تمامت انبياء استاده در راه
    که در يابند ديدار تو اي شاه
  • همه حق ديد خود در وي نهان ديد
    جمال دوست هم در خود عيان ديد
  • يکي را ديد در خود آشکاره
    ز خود در خود همي کردش نظاره
  • زهي خلوت که موسي در نگنجيد
    فلک در نزد او ذره نسجيد
  • در آن شب چون همه در سير خود يافت
    زديد احمدي ديد خدا يافت
  • نگه ميداشت با خود راز در ديد
    که جز ديدش در آن محرم نميديد
  • اگر تو در طلب هستي يقين شو
    در اين ظلمت يقين کل راه بين شو
  • حقيقت اين همه در تو نهان است
    ولي صورت در اين عين جهانست
  • چو مردان جهان در خود سفر کن
    چو مشتاقان يکي در خود نظر کن
  • مشو در خواب و بيداري طلب کن
    نمود عين دل را در ادب کن
  • در اينجا عاشق هشاير مي باش
    حقيقت در عيان دلدار مي باش
  • در اينجا باز بين و مي مشو گم
    مثال قطره در عين قلزم
  • در اينجا گر حقيقت باز بيني
    حقيقت در مکان اعزاز بيني
  • در اينجا در حقيقت ذات باشد
    تمامت او عيان آيات باشد
  • در اينجا نيست صورت نيز معني
    نمي گنجد در اينجا عين دعوي
  • در اينجا آفتاب و ماهتابست
    تمامت ذره ها در عين تابست
  • در اينجا دوزخ و عين بهشتست
    همه در عين ذات تو سرشتست