167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

مظهر العجايب عطار

  • در آبيني نهان صد بحر اسرار
    بهر بحري هزاران در شهوار
  • تو آن در در همه الفاظ من دان
    که تا گردد معاني بر تو آسان
  • شريعت کرد او شد در طريقت
    طريقت ورد او شد در حقيقت
  • جوهر الذات عطار

  • مه و خورشيد هر دو در سجودش
    طلبکار آمده در بود بودش
  • اگر ماه است دائم در گداز است
    گهي بدر و گهي در عين راز است
  • تو داري آنچه گمکردي در آخر
    فروماندي در اين اسرار ظاهر
  • خرد طفلي است در وصف کمالت
    فرو مانده در اين بحر جلالت
  • حقيقت عشق در جان راه دارد
    که در هر دو جهان تو شاه دارد
  • توئي آتش وليکن در حجابي
    از آن پيوسته دائم در عتابي
  • توئي اي ديدنت در پرده دل
    تو هستي در نهان گمکرده دل
  • ز خود آورد و در خود او نمودست
    گره در عاقبت خود برگشودست
  • نديدم جز يکي در کارگاهش
    شدم در سايه عشق و پناهش
  • يکي ديدم تمامت بي نهايت
    همه در دوست در ديدار غايت
  • چو در توحيد جانان در يکي ام
    ز يکي جوهر کل بيشکي ام
  • چو در توحيد جز يکي نديدم
    يکي را در يکي يکي گزيدم
  • زهي ديدار من در اول کار
    نموده در حقيقت عين پرگار
  • زهي ديدار من در جزو و در کل
    نموده خويشتن هم رنج و هم ذل
  • نمانده عقل پنهاني تو در دوست
    حقيقت مغز شد در حق ترا پوست
  • نمانده عقل تا در عين عشاق
    نمائي دمدمه در کل آفاق
  • يکي ديدي تو صورت در معاني
    از آن از بحر معني در چکاني
  • يکي هستي و در يکي يکي تو
    مثال قطره در قلزمي تو
  • تو گنجي ليک در بند طلسمي
    تو جاني ليک در زندان جسمي
  • بلاي دل کشيدي در سرانجام
    بيک ره در فکندي ننگ با نام
  • بلاي عشق در دل راه دارد
    از آن کين دل نظر در شاه دارد
  • بلاي عشق در جان و دل آمد
    که دل با جان در اين عين کل آمد