167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

جوهر الذات عطار

  • در اين اسرارهاي برگزيده
    که وصل آن بجز احمد نديده
  • کتابم بيشکي اسرار جانست
    در او سر حقيقت کل عيانست
  • همه سر عيان بالا بديدم
    در اينجا خويشتن يکتا بديدم
  • چو نور يارم اندر اندرونست
    مرا در هر معاني رهنمونست
  • زهي عطار کز ديدار دلدار
    دمادم ميفشاني در اسرار
  • حقيقت پيش بين سالکاني
    که داري اصل در قرب معاني
  • شناساي حقي در دار دنيا
    حقيقت ديده ديدار مولا
  • شناساي حقي در جوهر عشق
    توئي اندر زمانه رهبر عشق
  • توئي امروز اندر عشق رهبر
    توئي در گفتن اسرار جوهر
  • ز خود دريافتم اسرار بيچون
    بديدم در درون ديدار بيچون
  • ترا اينجايگه بنموده ديدار
    بگفته مر ترا در سر اسرار
  • در آندم عين ديدارم نمائي
    مرا از وصل انوارم نمائي
  • تو دانائي حقيقت ره نمودي
    در عطار کلي بر گشودي
  • در اين اسرارهاي پر جواهر
    حقيقت ميشود اسرار ظاهر
  • در اين تفسيرهاي راز ديده
    بگوئي نکته کان باز ديده
  • خموشانند اهل عالم خاک
    يکي گشته همه در صانع پاک
  • همه اندر خراباتند مانده
    همه در عين آن ذاتند مانده
  • در آنحضرت چنان ديدار دارند
    که دائم خويشتن دلدار دارند
  • نينديشي دمي از سر جانان
    بهرزه مانده در خاک نادان
  • سخن از وصل نشنفتست اصلت
    حقيقت دمبدم در ديد وصلت
  • چو ترک خويشتن کردي حقيقت
    حقيقت در يکي مردي حقيقت
  • تو بيروني ولي در اندروني
    نداني جوهر ذاتي که چوني
  • همه اينجا گرفتاريم مانده
    همه در عين ديداريم مانده
  • همه اسرارها اينجاست موصوف
    ولي بايد کسي در سر مکشوف
  • در او پيدا اگر سالک حقيقت
    ببايد ديدن ملک حقيقت
  • مجموعه آثار عطار

  • تو در عالم زدي لاف توکل
    جفاي ظالمان کردي تحمل
  • تو گفتي سر توحيد خداوند
    نداري در تصوف هيچ مانند
  • دگر پرسد عوام الناس چونند
    چرا در دانش باطن زبونند
  • عوام الناس اين معني ندانند
    عوام الناس در دعوي بمانند
  • بسان آفتابست در جهان فاش
    ندارد تاب ديدن چشم خفاش
  • اميرالمؤمنين آمد امامم
    که مهر اوست در دل همچو جانم
  • اميرالمؤمنين روح و روانم
    بمعني نطق گشته در زبانم
  • اميرالمؤمنين در حکم محکم
    اميرالمؤمنين با روح همدم
  • نواي ارجعي را گر شنيدي
    چرا در خانه گل آرميدي
  • ترا راه حقيقت او نمايد
    در اسرار بر رويت گشايد
  • چو مظهر يافتي مرد خدائي
    بيا پي در حقيقت آشنائي
  • اميرالمؤمنين با جان منصور
    اميرالمؤمنين در پرده مستور
  • اگر قول نبي امت شنودي
    خلافي در ره ملت نبودي
  • بديدي در حقيقت روي دلدار
    شوي اندر حقيقت واقف کار
  • ز حال خويشتن آگاه باشد
    بمعني در طريق شاه باشد
  • ترا ميخواند موسي در مناجات
    برآوردي مر اورا جمله حاجات
  • در اسرار بر رويم گشادي
    بکوي رحمت خود راه دادي
  • بود اهل شريعت اهل دنيا
    بمعني در حقيقت نيست بينا
  • شريعت حفظ اهل اين جهانست
    بمعني در حقيقت پاسبانست
  • بپا هرگز نبايد رفت جائي
    که در آنجا نباشد آشنائي
  • بپوشان عيب کس را برنگيري
    خطاهاي کسان را در پذيري
  • وليکن شش پيمبر در طريقت
    شدند مائمور اسرار شريعت
  • ترا راه حقيقت او نمايد
    در اسرار برويت گشايد
  • در معني برويت برگشادم
    کليد علم بر دست تو دادم
  • گزيند او طريق مصطفي را
    بداند در حقيقت مرتضي را