167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

لسان الغيب عطار

  • حق ترا در پيش خود منزل دهد
    در حقيقت زندگي دل دهد
  • بعد از آن کامل شده در عشق دوست
    گشته پنهان همچو دل در زير پوست
  • تو چرا در او نشسته غافلي
    در حقيقت جهل داري جاهلي
  • از سر جان و دل و دين در گذر
    چونکه با او دست داري در کمر
  • در طريقت شرع را کردم عيان
    بشنو اي نادان در اينجا اين لسان
  • روز و شب در مدح آل مرتضي است
    رافضي را در جهان اين بي وفاست
  • چونکه شيطان در دلت ره کرده است
    در سر راهت بسي چه کنده است
  • دوست را هم دوست در خود ديده است
    در اناالحق اين بيان بشنيده است
  • تو مشو در قيد صورت اي حکيم
    زانکه صورت بين بود در خوف و بيم
  • ايکه در بازار بازي پاي بند
    گشته در دکانها چون ريشخند
  • جان و دل در راه جانان باختند
    سر در اين ميدان چو گوي انداختند
  • من از او غافل در اين سير گران
    که نشسته در ميان جان نهان
  • گوشه کردم در اين ملک اختيار
    تا در اين گوشه به بينم روي يار
  • اسب غفلت را در اين ميدان بهاست
    صاحب او نيز در عين فناست
  • در قطار انداخته کشتي بسي
    پرکند اين رشته در حلق بسي
  • رو نظر کن در دلت منصور وار
    در اناالحق بين هم اينجا روي يار
  • در زبوني جان بمالک داده اند
    در چنين وادي بجهل افتاده اند
  • در جهان بسيار گشتم سر بسر
    شور ديدم در وي و شر بيشتر
  • مجتهد در دين اعظم گفته است
    در چنين تفضيل او پيوسته است
  • بغض حيدر هرکه در دل کرد جا
    بيشکي دانم ورا ما در خطا
  • او خدا را در يقين بشناخته
    در سجود دوست خود را باخته
  • در سخن همتا ندارد در جهان
    بر تمام خلق گشته اين عيان
  • اين سخن در پيش حيدر گفته ام
    در مقام مکه اش بنوشته ام
  • در شريعت محکم است دينم باو
    در حقيقت نيز حق بينم باو
  • چند گويم حال در خويش را
    در جهان با دشمن و با آشنا