167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

مصيبت نامه عطار

  • زلف خود در دست آن مسکين نهاد
    در دگر دستش مي سنگين نهاد
  • در سخن آمد اياز نامدار
    در ميان گريه گفت اي شهريار
  • هر که او در عشق چون آتش نشد
    عيش او در عشق هرگز خوش نشد
  • گرم بايد مرد عاشق در هلاک
    محو بايد گشت در معشوق پاک
  • هر چه در توحيد مطلق آمدست
    آن همه در تو محقق آمدست
  • چون بروني تو ز عقل و معرفت
    نه تو در شرح آئي و نه در صفت
  • محو در محوي تو و گم در گمي
    وز گمي تست پيدا آدمي
  • صد جهان در صد جهان بر سر گذشت
    در جهانهاي تو ميخواهند گشت
  • هر نفس در صد جهان خواهند تاخت
    در تماشاي تو جان خواهند باخت
  • قطره کز بحر بيرون ميرود
    در چرا و در چه و چون ميرود
  • تو در آن ساعت که بيرون ميروي
    در نگر تا آن زمان چون ميروي
  • در تحير ماند شست از خويش دست
    پاک گشت از خويش و در گوشه نشست
  • جان چو در خود ديد چندان کار و بار
    در خروش آمد چو ابر نوبهار
  • پرتوي از قدس ظاهر شد بزور
    در جهان افکند و در جان نيز شور
  • ذات چون در تافت شد عرش مجيد
    عرش چون در تافت شد کرسي پديد
  • گر بيان نيکو بود در شرع و راه
    آن بيان در حق بود برف سياه
  • در بيان شرع صاحب حال شو
    ليک در حق کور گرد و لال شو
  • در حقيقت مغز جان پالوده ام
    تا نه پنداري که در بيهوده ام
  • گفت من در جود در خواهم گشاد
    چون برادر دست بر خواهم گشاد
  • صبح اگر کشتي نفس را در دهان
    کي رسيدي اين بشولش در جهان
  • دو در از دندان و دو در از لبش
    بسته ميدارند هر روز و شبش
  • بکشدم نفسم که نفسم کشته باد
    بکشدم در خون که در خون گشته باد
  • در تحير مانده ام در کار خويش
    مي بميرم از غم بسيار خويش
  • لسان الغيب عطار

  • در لسان الغيب ما گفتار اوست
    در درون عين ما ديدار اوست
  • در دو عالم غير ديدار تونه
    در حقيقت غير گفتار تونه