167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

مصيبت نامه عطار

  • سرنگون در خون و خاک افتاده بود
    هر دو چشمش در مغاک افتاده بود
  • در محبت تا که غيري ماندست
    در درون کعبه ديري ماندست
  • در سه روز و شب نجنبيد او ز جاي
    عقل زايد تن در افتاده ز پاي
  • در شباني گر رمه کردي بدست
    بلکه در يکشب همه کردي بدست
  • روزيت چون در شباني شد قوي
    در شباني ختم کردي شبروي
  • آتش حضرت ز راهت در ربود
    کهرباي حق چو کاهت در ربود
  • گر شوي در نيستي صاحب نظر
    در جهان فقر گردي ديده ور
  • زلف او در سر فکندن کاملي
    سر در افکنده بهر مويش دلي
  • رسته دندان او در بسته بود
    در همه بازار حسن آن رسته بود
  • در ميان اين سپاه اي نيک بخت
    در برش گير و بسي بفشار سخت
  • من کيم تا در ميان گردم خجل
    بند بندم جمله در فرمان تست
  • بود در جانت جهاني را ز نور
    آنهمه حق شرح دادت در زبور
  • پادشاهاني که در دين آمدند
    جمله در کار از پي اين آمدند
  • هر کرا دل در مودت زنده شد
    در خصوصيت خدا را بنده شد
  • در زمان معشوق آن مرد نژند
    نيم خشتي سخت در عاشق فکند
  • بر فراموشي نهادم در دهان
    چون بخوردم يادم آمد در زمان
  • من بهر در ميشدم در راه تو
    تا رسيدم من بدين درگاه تو
  • زان بهر در رفتم و هر گوشه
    تا دهندم در ره تو توشه
  • چون بعون تو بدين در آمدم
    وز در تو خاک بر سر آمدم
  • حال حاصل در ميان جان شود
    در مقام جانت کار آسان شود
  • در حلول اينجا مرو گر ره روي
    در تجلي رو تو تا آگه روي
  • پس برو اکنون ز راه خويش گير
    پنج وادي در درون در پيش گير
  • جمله را بي جوع آرامي نبود
    هيچ کس در نان در نامي نبود
  • در بياباني که صعلوکان راه
    در رکاب آرند پاي آن جايگاه
  • کار هر دو در گذشت از آسمان
    زانکه بود آن در ترقي هر زمان