نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
لسان الغيب عطار
در
چنان گوشه مرا نگذاشتند
برسرم پر ناقصان بگماشتند
وارهيدند از بلاي اين جهان
لقمه افکنده
در
پيش سگان
دوست را نامحرمان نشناختند
بين که چون
در
بوته بگداختند
واصل دلدار شد عطارزود
در
زيان او بود بسيار سود
تو
در
اين کهنه سرائي مانده
واز تمام قافله وامانده
جاهلان درمانده نفس خودند
در
پي شيطان دنيا ميروند
وصل او
در
کنج خلوت يافتم
رفتن راه کران انداختم
در
نشابورم بکنج خلوتي
با خداي خويش کردم وحدتي
خويش را
در
اين رياضت سوختم
وصلهاي درد برخود دوختم
من بيار خويش خلوت ساختم
غير را بيرون
در
انداختم
در
تجارت يافتم سود خودم
زآنسبب بگذشته از بود خودم
در
کرم حق را تواني يافتن
ميتواني بخل را انداختن
من ز سر غيب دارم آگهي
در
نوردستم اساس گمرهي
اوليا را کرده بيزار تو
در
شريعت کرده انکار تو
در
حقيقت کي روا باشد چنين
سوختن حکم نبي المرسلين
جيفهدنيا ترا آلودگيست
در
خوريش مر ترا پالودگي است
رخ نما
در
ديده بينندگان
زآنکه هستي بينش آزادگان
مصطفي راه شريعت ساخته
در
بدرياي يقين انداخته
من ازو بشناختم معبود را
در
شريعت يافتم معبود را
برسر خلقان بحکم کردگار
مرتضي را حکم
در
روز شمار
هرکه بازار دل عطار نيست
ميشود
در
وادي انکار نيست
چون ز خود برخاستي او گشته
در
يقين بيزباني مرده
راه ديگر را بتو بگذاشتيم
سنگ
در
راه چنان بگذاشتيم
در
جفاي من بکوشيدند همه
جامه اين ظلم پوشيدند همه
بازگشت اوليا
در
پيش ماست
جبه دنيايشان اينجا قبا است
زبده افلاک و انجم آمدي
زآنسبب
در
عين مردم آمدي
اهل دنيا
در
شريعت نيستند
لاجرم اندر حقيقت نيستند
سالها
در
درد بردستم بسر
تا طبيبم يکدمي آيد بسر
اوليا
در
درد رفتندي همه
غصه اينجا بر کشيدندي همه
يکشبي
در
مکه بودم معتکف
آمد آوازي بگوشم کي خرف
ترک کن حرص جهان بيوفا
تا نيندازد بمرگت
در
بلا
تشنه لب
در
پيش دجله مرده
تير نامعلومي او خورده
اهل تقليدند کوران جهان
سرچو مستانشان
در
اينجا گه گران
اهل تقليدند چون خر بنده
مانده
در
سوي خبثها گنده
همچو مرغ خانگي
در
خانه
يا چو گوئي اندرين ويرانه
خضر را ديدم بحق مصطفي
در
طريق فقر همچون مرتضي
مرفه انبيا
در
زير جاهش
مشرف اوليا از خاک راهش
وگرنه هيچکس را
در
پذيرد
وجود ذره عالم بگيرد
به نفيش اهل کفر اندر جحيمند
باثباتش محبان
در
نعيمند
هر آنکس کو نگهدارد امانت
بجاي آوردن حق
در
ديانت
ازو گر نور نبود
در
دماغت
زناداني خلل گيرد چراغت
فرو هرگز نيايد از عمارت
نگنجد شرح وصفش
در
عبارت
نباشد کار درويشان بترتيب
کند هرگونه
در
گفت ترکيب
چو گشتي مستعد اين سعادت
مکن تقصير
در
عين عبادت
در
آن چاه طبيعت ار بماني
شود يکباره تلخت زندگاني
يکايک را مرتب
در
نوشتن
بهمت از همه اندر گذشتن
شفيعت خصم گردد
در
قيامت
ندارد سود آنگاهي ندامت
بود انکار ايشان عين خذلان
مبادا هيچکس
در
شين خذلان
خلافي نيست اي جان
در
مناجات
ميان رهروان اندر مقامات
نماندش قوتي
در
آخر کار
ببايد بست بر فتراک ناچار
صفحه قبل
1
...
473
474
475
476
477
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن