167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

لسان الغيب عطار

  • سربلندي حال درويشان بود
    نه فلک در پنجه ايشان بود
  • ما فقيرانيم در دنيا به بند
    چشم بر آزادي آنهوشمند
  • ياربا ما همره و ما در جهان
    سربرآورده بزير آسمان
  • قطره با درياش وصلت يافته
    در چنين پاکيش عصمت يافته
  • تو ز اسرار حقيقت مانده
    واز در درگاه جانان رانده
  • تو نداري ذره پرواي خويش
    مانده در صورت غوغاي خويش
  • اوستادم کيست شاه اوليا
    مدح او گفته خدا در انما
  • مرد ميخواهم که همراهم بود
    در يقين دوست دلخواهم بود
  • اصل اينکارت شناسائي بود
    در درون ديده بينائي بود
  • پيشواي من حسين کربلا است
    کو در بحر يقين کبرياست
  • در شريعت سربدم اينجايگاه
    زانکه هستم واقف سر الاه
  • در سراي شرع سلطاني منم
    آفتاب فقر انساني منم
  • در جهان سلطان دانايان منم
    راه تحقيق ولايت ميروم
  • در حقيقت شاهباز قدرتي
    بلکه تحقيق يقين حکمتي
  • شاه مردان را عيان دريافتم
    زآن صدائي در جهان انداختم
  • هرکه آيد در گلستان لسان
    بوي سرما بيابد رايگان
  • در درياي شريعت يافتم
    زان چو خور برخارو خاره تافتم
  • جاهلانرا نيست اين دنيا حيات
    خانه ايشانست در دنيا ممات
  • پند پر اندر شريعت دادمت
    در طريقت جمله ره بگشادمت
  • در گلستان سخن چون بلبلم
    برمثال رعد باشد غلغلم
  • رشته ما در شريعت محکمست
    زآنسبب محبوبم اينجا همدم است
  • سرنهادم در بيابان خدا
    هرچه آيد برسرم زو مرحبا
  • سجده کن او را سجده واجبست
    در نگهباني جانت حاجبست
  • علم معني بر سر لوح دلم
    در دبيرستان مولا کاملم
  • تا بکي اين در برويت بسته
    همچو بيماران بدق پيوسته
  • مرتضي اسرار جانم آمده
    در لسان شرح و بيانم آمده
  • هرکه بر خواند کتاب اوليا
    راه يابد در مقام انبيا
  • گردن بسيار در بند ويست
    ابله بسيار خرسند ويست
  • حيرت دنيا طريق جاهلانست
    هرکه اين حيرت ندارد در امانست
  • اين زمان عطار مست مرتضاست
    در شريعت جانشين مصطفي است
  • فتح ارباب معاني آمدم
    در لسان عطار ثاني آمدم
  • از دوئي برخاسته يکتا منم
    در شريعت ديده بينا منم
  • در ميان پاکبازان خيمه زن
    آتش اندر خرمن آنهيمه زن
  • پاکبازان چون تقي بشناختند
    خويش را همچون نقي در باختند
  • پاکبازان در سما جولان کنند
    همرهي با موسي عمران کنند
  • پاکبازان بار تن انداختند
    خويش را در راه او درباختند
  • پاکبازان شاهباز حضرتند
    با احد در يک وجود مطلقند
  • پاکبازان در عزيزي يوسفند
    ديده يعقوب را همچون کفند
  • پاکبازان پير جرجيس آمدند
    در حقيقت همچو ادريس آمدند
  • پاکبازان را محمد سر بود
    در شريعت ديده انور بود
  • انبيا گفتند و تو نشنيده
    زآن در رحمت برويت بسته
  • خاکپاي عارفان ميباش تو
    تخم نيکي در جهان ميپاش تو
  • در طريق مصطفي رهدان منم
    واقف اسرار اين قرآن منم
  • فتح ارباب معاني آمدم
    در لسان عطار ثاني آمدم
  • از دوئي برخاسته يکتا شده
    در شريعت ديده بينا شده
  • وارهيده از تمام قيدها
    سرنهاده در بيابان فنا
  • در شريعت مصطفي بشناختم
    منزل و ماوا ز شرعش ساختم
  • همت اهل دلان جانت دهد
    در طريق شرع ايمانت دهد
  • در غم دنيا بخود درمانده
    واز چنين درماندگي شرمنده
  • عالم صورت بگرديدم تمام
    عاقبت در گوشه اي کردم مقام