167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

مصيبت نامه عطار

  • چون در اول صبح صوري در دمي
    ديگر از عالم نيايد عالمي
  • هر دو عالم را بدامن در نهي
    در عدم افشاني و سر بر نهي
  • از ميانش بود دل در هيچ و بس
    وز دهانش روح در ضيق النفس
  • از قضا روزي مگر در پيش شاه
    کرد بسياري همي در خود نگاه
  • لطف او در حق هرک افزون بود
    بي شک آنکس غرقه تر در خون بود
  • لرزه بر اندام مجنون اوفتاد
    در ميان خاک در خون اوفتاد
  • سرنگون نه پاي در درياي او
    در شکن با شيوه و سوداي او
  • پير ديوانه بدو گفت اي پسر
    در رو و در رو هلا زين زودتر
  • سائلش گفتا بخسب اکنون ستان
    تا در آيد روزي تو در دهان
  • من ستان خفته در آن مهد بزر
    در دهانم شير ميريخت از زبر
  • گفت يا رب خلق را در خون مکش
    هر زمان در رنج ديگرگون مکش
  • گر بلطفت يک نظر در ميرسد
    هر دمت جاني دگر در ميرسد
  • در رهي ميرفت محمود از پگاه
    در ميان راه خلقي ديد شاه
  • در زمستان يکشبي بهلول مست
    پاي در گل مي شد و کفيش بدست
  • ظلم آتش در درونت افکند
    در ميان خاک و خونت افکند
  • گفت تو در خاکي او در خاک نيست
    کو کنون جز نور جان پاک نيست
  • گر جهان در دست من بود آن زمان
    در تهي دستي برفتم از جهان
  • عرش بر و در تو پيچاپيچ نيست
    وي عجب در زير پايت هيچ نيست
  • در ظهوري عرش را ظاهر شده
    در بطون ذوالعرش را حاضر شده
  • گفت من در زير بارم مانده
    همچو تو در درد کارم مانده
  • هر دو تن را تشنگي در جان فتاد
    زانکه آتش در دل ايشان فتاد
  • هر دو تن از خشم در شور آمدند
    سنگ و زر بودند در زور آمدند
  • در گرو کهنه ز نو آيد پديد
    کار در وقت گرو آيد پديد
  • ليک تا در خود سفر نبود ترا
    در حقيقت اين نظر نبود ترا
  • در تصوف گر تو رنجي مي بري
    من بسم پير تو در صوفيگري