نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
مختار نامه عطار
در
صد گرهم ز زلف خم
در
خم تو
تا پسته به يک تنگ شکر بگشايد
در
بند
در
پسته شورانگيزت
کان شوري پسته نيز دربسته بهست
نه دل به تمناي تو
در
بر گنجد
نه عقل ز سوداي تو
در
سر گنجد
اي موي ميان! از کمرت
در
رشکم
کانجا که وي است موي مي
در
گنجد
در
خون گشتم هزار شبگير از تو
چون صبح برآي و يک نفس
در
من خند!
گفتي تو که
در
قباي من کي گنجي؟
در
بر کشمت قباي من تنگ آيد!
چون از
در
اندوه درآمد کارم
دايم
در
اندوه نگه مي دارم
در
عشق توام هم نفس اندوه تو بس
در
درد توام دسترس اندوه تو بس
در
دست جفاي تو زبون است دلم
در
پاي غم تو سرنگون است دلم
چون
در
پهلوست جاي دل عاشق تو
در
پهلوي تو چرا چنين دل گم کرد؟
هر لحظه ز سوي او
در
آيد برقي
صد عالم
در
دم آرد آنگه برود
در
عشق تو دين خويش نو خواهم کرد
در
ترسايي گفت و شنو خواهم کرد
مخموران را پياله مي
در
ده
بر نعره چنگ و ناله ني
در
ده
اي ترک قلندري شرابي
در
ده
جامي دو، مي، از بهرخرابي
در
ده
چون شور ز گل
در
دل بلبل افتاد
در
هر رگ او هزار غلغل افتاد
اي صبح، چو از دم آتش افزون گردد
گر
در
دمي، آتش بزني
در
جانم
در
عشق تو يکتا صفتم ليک چو شمع
در
هر تويي سوز دگر از تو مراست
هر لحظه
در
آتش غمم اندازي
ور ناله کنم
در
عدمم اندازي
در
عشق چو شمع من به سوزم زنده
در
سوز بروي دلفروزم زنده
زين کار که
در
گردن من خواهد بود
آتش همه
در
خرمن من خواهد بود
در
گريه و
در
گداز ماننده شمع
مي سوزم و خويش را نگه مي دارم
دل مرده چو مرد بي خبر نتوان مرد
در
نزع چو شمع
در
سحر نتوان زيست
در
شمع نگر فتاده
در
سوز و گداز
بريده ز انگبين به صد تلخي باز
شايد که زبانش
در
دهان گيرد گاز
تا
در
آتش زبان چرا کرد دراز
در
عشق چو شمع مرده مي بايد زيست
پس
در
همه کس چو شمع روشن نگريست
صفحه قبل
1
...
470
471
472
473
474
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن