نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
مختار نامه عطار
چون پاي تو
در
رکاب مي خواهد بود
سوداي تو
در
حساب مي خواهد بود
گفتا: چه کني خاک
در
من باشي
تا هر روزي بر تو به
در
مي آيم
در
عشق تو سوختم چه مي سازي تو
در
ششدره مانده ام چه مي بازي تو
دل گم شد و
در
ره الاهي استاد
در
باديه نامتناهي استاد
آن ذوق که
در
شکرچشيدن باشد
منديش که
در
شکر شنيدن باشد
عاجز بنشين و پاي
در
دامن کش
در
دامن او کجا رسد دست ترا
چون
در
دو جهان نبود کس محرم تو
در
بر همه بستي و خوشي بنشستي
در
عشق تو دل هزار جان تاوان داد
تن
در
ستم هاويه هجران داد
از دل گرمي که
در
هواي تو مراست
در
بندگيت به آتشي مانم راست
تا کي پرسي که هان چه داري
در
دل
چون
در
همه آفاق ترا دارم من
ز آورده من
در
گذر و سر
در
نه
زيرا که همه به هم برآورده تست
گه حمله عشق بر دل مجنون آر
گه
در
خاکم نشان و گه
در
خون آر
اي هر نفسي جلوه گري افزونت
گه
در
خاکست جلوه، گه
در
خونت
در
هر چيزي ترا جمالي دگرست
در
هر ورق حسن تو حالي دگرست
ديرست که سوداي تو
در
سر دارم
وز عشق دلي خون شده
در
بر دارم
چون
در
ره من وجود من سدمن است
در
راه تو تنها رويم مي بايد
هر اشکالي که
در
همه عالم هست
در
نقطه شين عشق حل مي بينم
سر
در
سر سوداي تو خواهم کردن
در
حجره دل جاي تو خواهم کردن
دوش آمد و گفت:«
در
بلا پيوستي
آن لحظه که
در
چون و چرا پيوستي »
دوش آمد و ره بر دل و جانم
در
بست
زنار ز زلف دلستانم
در
بست
دوشش ديدم چو زلف خود
در
تابي
مي شد چو مرا بديد
در
غرقابي
در
بازارت نمي رود کار مگر
زانست که
در
خانه فروش آمده اي
بر سيم بناگوش تو چون جمله خلق،
در
مي نگرند، حلقه
در
گوش تو شد
خورشيد، که
در
زير نگين دارد ملک
از شرم رخ تو
در
زوال افتاده
گه
در
خط دلبران شيرين نگرم
گه
در
خد و خال و زلف مشکين نگرم
صفحه قبل
1
...
469
470
471
472
473
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن