نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
خسرو نامه عطار
بقدر ذره يي گردر حسابي
ز خورشيد الهي
در
حجابي
الهي سخت ميترسم بغايت
که
در
پيشست راهي بي نهايت
خداوندا بسي تقصير کردم
شبه
در
معصيت چون شير کردم
چو مهر انبيايي
در
دو عالم
بمهر تست ذريات آدم
گر انگشتت نبودي
در
مقابل
نديدي منزلت ماه از منازل
ترا ام القري کي
در
حسابست
نبي امي ازام الکتابست
زنور او موحد شد مقرب
که
در
صبحست همرنگي کوکب
کسي
در
صحبت قرآن هميشه
حيا چون نبودش پيوسته پيشه
خداوندش يکي سايل فرستاد
که آمد
در
نمازش پيش،استاد
بترک جمله عالم گرفتست
فرو رفته بهم
در
دم گرفتست
زبحر قلزم پر
در
خاطر
بغواصي برون آري جواهر
بدست زهره جام مي سراسر
ستاده مشتري را
در
برابر
سه سالست اينزمان تالب ببستي
بزهد خشک
در
کنجي نشستي
اگر چه طب بقانونست اما
اشاراتست
در
شعر و معما
ببين خورشيد را
در
چار پرده
فروغ خويشتن اظهار کرده
بداروخانه پانصد شخص بودند
که
در
هر روز نبضم مينمودند
بخدمت ربع مسکون
در
سجودم
بعشرت سبع دريا عشر جودم
چو رايم
در
اسد خورشيد گردد
دلم آيينه جمشيد گردد
يکي گوهر که
در
سلک زمانه
سخن منظوم گويد جاودانه
شگفتي
در
پس پرده فراوانست
نميداني وليکن بر تو آسانست
بشير و شکرش پروانه ميداد
چوشهدش تربيت
در
خانه ميداد
شبي تيره جهاني آرميده
سياهي
در
پلاس شب دميده
شبانروزي بماهي ره بريدند
سرمه رهزنان
در
راه ديدند
بزاري چشم بر صحرا نهاده
وزو فرياد
در
صحرا فتاده
بخوزستان رسيد آن تنگ شکر
گرفته شيرخواري تنگ
در
بر
بره
در
منظري پرکار ميديد
يکي ايوان فلک کردار ميديد
برون آمد از آن
در
باغباني
گلي ترديد پيش گلستاني
اگر معده نبودي غم نبودي
خصومت
در
همه عالم نبودي
صلاي عمر من
در
داد ايام
بجاي مرگ بنشينم سرانجام
يکي شه بود
در
شهر سپاهان
که بودندي غلامش پادشاهان
چو موري پرفگنده پاي کنده
نگونساري بطاسي
در
فگنده
گهي
در
زنگبار مويش افتاد
گهي دربند روم رويش افتاد
شب آبستن آنکه
در
زماني
بزاده لعبت زرين جهاني
زباني داشت
در
حاضر جوابي
بتيزي چون لب تيغ سدابي
در
ايوان قبله جمشيد ميجست
چراغي خواست وان خورشيد ميجست
وگرنه بازماندم
در
هلاکي
چو ماهي بودمي بر روي خاکي
شبي چون زنگي اندر قيرمانده
عروس روز
در
شبگير مانده
بدان ميآريم
در
انتقامت
که گويم شيرپستانم حرامت
فکندي چينه سالوس
در
دام
چه ميخواهي ازين سرگشته ايام
ستاره ديده
در
شکرستانش
زمين بوسيده ماه آسمانش
نهاده بند بر پاي ستاره
در
افتاده مؤذن از مناره
شباهنگ فلک
در
گور مانده
چراغ اسمان شب کور مانده
شده اسکندر شب
در
سياهي
نهان چون خضر مرغ صبحگاهي
سيه پوشيده هاروت سپيده
فتاده ماه
در
چاه زبيده
کليد صبح
در
دريا فتاده
جهانرا کوه بر بالا فتاده
مرا
در
دستگيري ياريي کن
بپيغامي ازو دلداريي کن
دو شورانگيز او مخمور مانده
سياهي
در
ميان نور مانده
بخوردي لاجرم، شادي برويت
بگيرد استخواني
در
گلويت
چو
در
ميدان رسوايي فتادي
درين ميدان بزن گويي بشادي
ربابي
در
بر و تنها نشسته
بتنهايي ز نااهلان برسته
صفحه قبل
1
...
462
463
464
465
466
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن