نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
اشتر نامه عطار
بيخبر آمد بسوي دامگاه
هر سوئي ميکرد
در
آشيانگاه
پيش شاه اين شاهباز عالمين
ميبرد هر لحظه
در
خافقين
بد
در
اسرائيل صاحب دانشي
پاکبازي بود با خوش خوانشي
ناگهان عيسي درآمد
در
سخن
گفت اينجا گاه خاموشي مکن
خلوت اينجا بهر اين ميداشتم
خويشتن را
در
يقين ميداشتم
اين برادرزاد من اندر حرم
دايما بودي نشسته
در
برم
عم خود را
در
خوشي بگذاشتي
لاجرم اين ناخوشي برداشتي
دشمن روزست ظلمت
در
ميان
دشمن ارض است بيشک آسمان
پادشاهان جهان
در
زير خاک
جمله پنهان گشته چشمانشان مغاک
از عذاب جاودان ايمن شويد
در
بهشت جاودان ساکن شويد
در
دم آخر بداني اينسخن
اندرين گفتارها سستي مکن
عاقبت درباخت آن نااستوار
عاقبت
در
حسرت آمد پايدار
هر چه آرد
در
ضمير خويشتن
عاقبت گردد اسير خويشتن
هست اين صورت گرفتار نفس
کي بيابد
در
معاني دسترس
پس جهان جاودان بنمايدت
آنگهي
در
هيچ جا نگذاردت
در
معني حقيقي لاجرم
آن بيابد اندرين درياي غم
در
ميان چشمه خوردي غوطه
بسته بد اندر ميانش فوطه
در
بحر کايناتست مصطفي
بر همه خلق جهان او پيشوا
هم توئي روشن شده بحر يقين
در
تمکين رحمه للعالمين
عالمي بيني
در
آن جوهر نگاه
ميکند آنرا بشيدائي نگاه
زر ندارم مال دنيا نيستم
در
طلبکاري عقبي نيستم
گر بيايي جوهر او عاشقي
در
کمال عشق جانان لايقي
جوهر ذاتست بيشک
در
صفات
اندرين دريا بود آب حيات
کل دنيا چون خيالي آمدست
در
بر وحدت محالي آمدست
بگسلانيدي صورها اوستاد
پس بدادي هم
در
آن ساعت بباد
جملگي
در
ماجراي خويشتن
جملگي اندر بلاي خويشتن
هيچکس رازم نميداند يقين
در
گمان افتاده کي يابد يقين
گفت ايشان باز مانده
در
رهند
جملگي خدمت گزار درگهند
پرده برداري باستادت رسي
تو چنين
در
پرده مانده واپسي
سايه نورش چنان گسترده بود
اوفتاده
در
تمامت پرده بود
کشته او زنده گردد جاودان
گردد آسوده بکلي
در
جهان
پس زدم شمشير اندر گردنش
سرفکندم
در
زماني از تنش
گر نبودي معرفت آدم همي
کي فتادي
در
مقام خرمي
گر نبودي معرفت عيسي کجا
يافتي
در
آسمان چندين بقا
در
درون پرده ناموس بين
خويش را آئينه افسوس بين
نور عشقت گر رهي بنمايدت
در
زماني راز دل بگشايدت
عاقبت از پرده بيرونت آورم
در
ميان صحن گردونت آورم
راز تو دريافتم چون گفته
در
معني اندرين ره سفته
نيستم هستم کنون
در
نيستي
هستي تو شد يقينم نيستي
حالتي مجلي فوادي ظاهري
اين زمان
در
باطني و ظاهري
عاقلم نه عاقلم هم عاقلم
صادقم
در
عاشقي هم صادقم
چون برافتد صورتت آنگه يقين
تو بداني آفرينش
در
يقين
اي بسا درويش گشته پادشاه
کام خود دريافته
در
پيشگاه
چند گويم بگذرم بر گفتنش
چند جويم اندرين
در
سفتنش
جايگاهي ديد مرد معنوي
در
نهاد کل عجايب او قوي
سالک ره کرده راه يقين
ديد آنجا راستي
در
آستين
خسرو نامه عطار
همه
در
راه او سر گشتگانند
بدو تشنه بدو آغشتگانند
زسنگ خاره اشتر او نمايد
زآبي دانه
در
او نمايد
چو سر بنهد بنفشه
در
جوانيش
دهد خرقه بپيري جاودانيش
هزاران خانه
در
شهدست اما
يقين دان کان طلسمست معما
صفحه قبل
1
...
461
462
463
464
465
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن