نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.
خسرو نامه عطار
چو روزي پنج
در
دريا براندند
بگردابي
در
آن دريا بماندند
بمانده
در
کنار خضر و الياس
شده مشغول
در
سفتن بالماس
تويي چون کبک
در
کان گهر تو
شده با تيغ دايم
در
کمر تو
روا باشد، که چون
در
راه افتي
سراسيمه شوي
در
چاه افتي
تو گفتي داشت آنجا ميغ
در
تيغ
که خون ميريخت و ميزد تيغ
در
ميغ
رخش چون ديد، با دل
در
مري ماند
از آن رخ همچو شاهي
در
غري ماند
مرا
در
جوي بيتو اب خونست
ترا
در
جوي بي من آب چونست
دگر ره
در
ميان آتش افتاد
دل او
در
غم آن دلکش افتاد
چو
در
دل شد، ز دل بر
در
نيايد
بترکش گويم از دل برنيايد
تويي
در
چشم من هم مهرو هم ماه
منم
در
دشت و دريا با تو همراه
عنايت کن عنانرا باز برکش
و يا
در
پايم آور دست
در
کش
گرفت از آب چشمش پاي
در
گل
فتادش آتش سوزنده
در
دل
چو مل
در
شيشه گم شد شيشه
در
مل
گلم گويي دلم گشت و دلم گل
نهاد از سر قدم
در
کوي ديگر
کشيد آنجا سپر
در
روي ديگر
ز فرخ خسروم
در
غم فرو کشت
بسر باري مرا
در
پاي او کشت
زهي عطار
در
بحر حکايت
تو داري
در
معني بي نهايت
مگر
در
سير همچون برق ميشد
که
در
يکدم بغرب و شرق ميشد
نميدانست کشتيبان
در
ان راه
که راه بحر
در
پيشست يا چاه
بسي خورشيد
در
ماهي توان ديد
که
در
خورشيد ماهي را روان ديد
چو روزي چند آنجا
در
کشيدند
بپيش بيشه گاهي
در
رسيدند
چو چندان شير ميديدند
در
حال
زدند از بيم آن
در
ريک دنبال
چو ابري ميگريست و
در
عجب ماند
که
در
دريا، چو دريا خشک لب ماند
مگر ديوار من کوتاه تر بود
که
در
ملکم نه ديوار و نه
در
بود
نه
در
دانش ترا ماننده ديدم
نه مثلت
در
جهان داننده ديدم
چوالقصه از آنجا
در
کشيدند
بکوه و آب و جسري
در
رسيدند
صفحه قبل
1
...
461
462
463
464
465
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن