نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
هيلاج نامه عطار
حيات جاودان زو يافتستم
از آن
در
قرب او بشتافتستم
در
اين سر فنا بنگريم بقايم
مگردان صورت اينجا جابجايم
اگر اينجا گشايد
در
بتحقيق
بود بيشک بنزد عشق توفيق
که ايسلطان هميدانيم رازت
در
اينجاگاه کام بي نيازت
سؤال تست اينجا
در
قصاصم
قصاصم زآن بده کلي خلاصم
بسي
در
دارم از بحر معاني
درون جانت بنهادم نهاني
کنون
در
عشق شادي مينمايد
بسي را عين آزادي نمايد
همه
در
راه ما عين فنااند
کساني کاندرين دار بقااند
چو صورت مي نباشد
در
ميانه
اناالحق گويم اينجا جاودانه
ابي صورت مرا زيبد اناالحق
که
در
خاکسترم گويد اناالحق
ترا گنجيست اينجا آشکاره
طلسمت کن
در
اينجا پاره پاره
توي منصور اما کي نمايد
نمودت با وجودت
در
گشايد
چو جوهر آوريدستي تو بيرون
مقابل کرده با
در
مکنون
دمادم جان شود اينجا طبيعت
طلب کردست راهي
در
حقيقت
وليکن گر چه بر دار حقيقت
در
انجامم خبردار طبيعت
بخواهم کشتنت اينجا بزاري
ابا ما کن
در
اينجا پايداري
ترا گفت آنگهي سلطان معني
حقيقت نکته
در
برهان معني
کجا دلدار کرد اينجايگه فاش
ببايد کشتنش
در
نزد اوباش
اشتر نامه عطار
در
ره توحيد فاني آمدند
غرق آب زندگاني آمدند
طالبان عشق
در
کار آمده
از پي حسنت ببازار آمده
صد جهان پر فرشته حاضراند
انبيا استاده
در
ره ناظراند
محو گشته فاني مطلق شده
در
جهان عشق مستغرق شده
خاک چه بود دايما افتادگي
در
جنون عشق کردن سادگي
عشق چه بود جملگي حق ديدنست
در
فضاي بيخودي گرديدنست
بشکن اين بتهاي نقش آزري
چند باشي
در
مقام کافري
در
نجاست او فتي تو سرنگون
آنگهت ابليس باشد رهنمون
هر کسي کرده کتابي
در
نجوم
يادگاري ساخته بهر علوم
آنکه
در
معني بعالم عالمست
ز آفرينش، آفرينش عالمست
در
رموز سر سبحاني بخوان
سر اين تفسير رباني بدان
حافظان عشق را آور بجوش
جمله ذرات آور
در
خروش
محو گردي فاني مطلق شوي
در
جهان عشق مستغرق شوي
نور
در
ظلمت تواني يافتن
ظلمت اندر نور شد نايافتن
خالقا بيچاره راهم ترا
همچو موري لنگ
در
راهم ترا
در
موافق جمله کروبيان
جمله آمين گوي بودند آنزمان
برگذر زين خاکدان خلق خوار
در
گذر زين صورت ناپايدار
رايگانم آفريدي
در
جهان
رايگانم هم بيامرزي عيان
عاشقان
در
تحفه اين سر شويد
بررموز معنويم بنگريد
يک دمي اي ساربان عاشقان
در
چرا آور زماني اشتران
روي
در
صحراي عشاق آوريم
ياد از گفتار مشتاق آوريم
باز سرگردان اين صحرا شويم
در
درون کعبه ناپروا شويم
بر قطار اشتران عاشق شوي
در
درون کعبه صادق شوي
خارها بشکسته
در
اعضاي او
کرچه ميدانست آن سوداي او
خويش را
در
ره فکندم آنزمان
رازگويان با خداوند جهان
اربعين و خلوت پر داشتم
عمر
در
خون جگر بگذاشتم
ناگهان
در
سوي بغداد آمدم
چون رسيدم بخت دلشاد آمدم
تا بمنزلگاه عقبي
در
رسي
چند گويم چون بمانده واپسي
باز ماندي از ميان قافله
اوفتادي
در
ميان مشغله
باز ماندي
در
دهان اژدها
اوفتادي اندرين عين بلا
ايدريغا باز ماندم
در
تعب
باز ماندم اندرين سر عجب
شاهباز شاه را نشناختي
خويش
در
دام صور انداختي
صفحه قبل
1
...
460
461
462
463
464
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن