167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

خسرو نامه عطار

  • نشسته آن دو دلبر روي در روي
    بزير چشم ديده موي در موي
  • چو دو کدبانو آيد در سرايي
    نماند در سرا نور و نوايي
  • منم در کار تو حيران بمانده
    ز عشقت در غريبستان بمانده
  • خرد در شست او سرمست مانده
    مهش چون ماهي در شست مانده
  • دلش دردام گلرخ ساخت آرام
    که سازد در جهان آرام در دام
  • منم در شيوه و در شيون تو
    غلام هندوي چوبک زن تو
  • مبادا در رهت از گل غباري
    که گل در چشم گل گردد چو خاري
  • چو باران تير در پرتاب انداخت
    سپر در آبدان آب انداخت
  • را زاري در گل سيراب بستند
    چو آتش در ميان آب جستند
  • ببايد رفت چون شب در شکستست
    که پروين نيز در پستي نشستست
  • زمين در زير گرد زعفران شد
    عروس آسمان در پرنيان شد
  • نه صبرش ماند نه آرام در دل
    شکست آن کام دل ناکام در دل
  • ستوري بود در رفتن چو بادي
    که در رفتن فلکرا مهره دادي
  • ترش ميجست تا در زندگانيش
    بتلخي جان بر آمد در جوانيش
  • فراوان رنج در کار جهان برد
    بآخر باز در دست جهان مرد
  • تو بودي مونسم در هر بلايي
    تو بودي مشفقم در هر جفايي
  • که من در شبروي بسيار بودم
    بسي در عهده اين کار بودم
  • شبي در تيرگي از حد گذشته
    چو نيل و دوده در قطران سرشته
  • دزي بد خندقش در آب غرقه
    شده در گرد آن دز آب حلقه
  • چو آن آزادگان آنجا رسيدند
    ببستند آن در و سر در کشيدند
  • همي گفت اي سپهر هيچ در هيچ
    زهي بند و طلسم پيچ در پيچ
  • کشيده سي چمن، در روضه او
    فگنده گل، عرق در حوضه او
  • چو سروي ماه گلرخ سرفگنده
    مهي در سر، سري در برفگنده
  • چو شد از مي گل لعلش در آتش
    ز مي شد گفته يي نعلش در آتش
  • صباي تند در عالم دميده
    جليل سبز گل، در هم دريده