نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
هيلاج نامه عطار
فراقم
در
وصال آمد پديدار
وصالم عاشق اينجا شد خبردار
که
در
حضرت بيابي آنچه خواهي
ترا بخشد کمال پادشاهي
کساني چند کثرت راز وحدت
يکي دانند
در
اسرار قربت
در
ايندنياست ديدار خدائي
اگر نبود چو منصورت جدائي
در
ايندنياست بيشک شور و غوغا
حقيقت گفتن بيهوده پيدا
چو مردان زن قدم
در
آشنائي
که باشد آشنائي روشنائي
مرايشانرا ده اينجا روشنائي
ز ظلمت ده رهي
در
روشنائي
مرا اين لحظه وصل دلگشايت
در
اينجا شد حقيقت کلکسايت
ترا شرعست اصل شادکامي
که ميخواهي
در
اينجا نيکنامي
حقيقت شرع ميگويد بگويم
يکي نکته بود
در
گفتگويم
تمامت عين جانانست اينجا
حقيقت
در
عيان جانست اينجا
حقيقت من ز عيسي
در
گذشتم
بساط نيستي اندر گذشتم
يکي ديدم
در
آنحضرت طرايق
يقين من بودمش عين حقايق
حقيقت آنچه بيني آفرينش
همه پيدا نگر
در
عين بينش
منم امروز اندر پايداري
چو عيسي زمان
در
بيقراري
حقيقت لامکان اندر صفاتم
خدايم
در
حقيقت کل ذاتم
جنيد راهبر سلطان عشاق
که آمد
در
حقيقت بيشکي طاق
شريعت عاليست اينجا حقيقت
نگنجد هيچ
در
عين شريعت
شريعت غالب آمد نزد عشاق
فکنده دمدمه
در
کل آفاق
نمود بود خود را مينمايد
در
عشاق اينجا مي گشايد
در
عشاق او خواهد گشودن
وصال عشق او خواهد نمودن
حقيقت دان تو مرمنصور واصل
در
او مقصودها کلي بحاصل
وصول شرع ديده
در
نهاني
ولي ميخواهد او صاحبقراني
حقيقت کافرم هم بت پرستم
حقيقت جوهري
در
بحر هستم
برون خواهم شدن
در
اندرونم
تمامت بحريان راه نمونم
خدايم چند گويم من خدايم
حقيقت بيزوال و
در
بقايم
توانم امشب اينجاگاه جانت
کنم محو و بمانم
در
نهانت
صبورم
در
همه آفاق گفته
ميان سالکانم طاق گفته
صبورم بيزمان
در
کايناتم
بصورت ز آنکه معني جمله ذاتم
در
اينمعني که ميگويم بسنجي
ازين نقد گهر بايد نرنجي
وصول واصلاني راز گوئي
وطن
در
مسکن شيراز جوئي
هماندم ميزند
در
پاکبازي
که دارد قرب ذات بي نيازي
سراپايش همه ذرات گشته
هميشه
در
ميان آيات گشته
نخواهد ماند صورت پايدارش
نباشد وصل اينجا
در
کنارش
نمودند سروران اينجا نمودند
بيکره بود جانش
در
ربودند
که دارد ذات کل ورنه نگفتي
در
اسرار اينجاگه نسفتي
حقيقت
در
رسيده سوي منزل
بود مقصود خود پيوسته حاصل
رسيده
در
وصال ما بمعني
بسيرت يافته ديدار مولي
تو گوئي عشق سرگردان بديدي
وليکن شاه
در
ميدان نديدي
تمامت انبيا و اوليائيم
ستادستند و
در
عين بقائيم
محمد
در
درون ماست اينجا
حقيقت رهنمون ماست اينجا
محمد
در
عيان ماست بينش
ازو پيدا خداي آفرينش
محمد ميزند
در
ما اناالحق
هميگويد دمادم سر مطلق
حجابم صورتست و جان جانست
وليکن مرد را
در
ترجمانست
مرا جانست و جانان
در
خيالم
نموده اينزمان عين وصالم
خدا خود ديد
در
ديدار منصور
نمود خويشتن راکرد مشهور
بت خود چون بسوزانم حقيقت
خدا باشد حقيقت
در
طبيعت
بمعني آمدستم نه بدعوي
که
در
معني نگنجد هيچ دعوي
سجودت ميکنم
در
پاکبازي
چنان خواهم که بود پاکبازي
چو
در
يکتائي جانان رسيدي
ز پيدائي ورا پنهان بديدي
صفحه قبل
1
...
458
459
460
461
462
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن