نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
هيلاج نامه عطار
شود يکرنگ
در
بازار معني
بگويد دمبدم اسرار معني
شود يکرنگ
در
رنگ حقيقت
به بيند عشق نيرنگ حقيقت
شود يکرنگ
در
اسرار اينجا
شود از عشق برخوردار اينجا
شود يکرنگ آنگه
در
اناالحق
بگويد همچو ما اسرار مطلق
دگر نقاش بشناسي حقيقت
نمايد
در
عيان نقش حقيقت
بدان نقاش سر لايزالي
که با نقاش
در
عين وصالي
ترا
در
خواب کرده مينمايد
درون هفت پرده مينمايد
سخن با واصلان گفتم حقيقت
در
اسرار بر سفتم حقيقت
تمامت
در
تو حيرانند اينجا
تو دانا جمله نادانند اينجا
همه الکن شده
در
وصف ذاتت
فرو مانده بدرياي صفاتت
توئي منصور
در
بازار معني
حقيقت گفته اسرار معني
توئي منصور
در
ديد خلايق
که ميداني تو اسرار خلايق
وصالت
در
همه بيشک بديدم
ازان بيشک بديد تو رسيدم
چنان کاول نمودي جان جانم
همان بنماي
در
آخر عيانم
چنان کاول نمودي بود بودم
همان بنماي آخر
در
نمودم
دلم خونست
در
راهت فتاده
دمادم خون ازو اينجا گشاده
چنانت عاشقم
در
عشقبازي
که اندر پرده کردي برده بازي
دريدي پرده ما
در
حقيقت
که تا ديديم يکديدار ديدت
توئي گفته اناالحق
در
جهانت
اناالحق کرده واقف دوستانت
برافکن پرده تارويت به بينند
کساني کاندرين سر
در
يقينند
دل عشاق
در
خونست جانا
که وصفت آخرت چونست جانا
ابا خورشيد دارم آشنائي
توي خورشيد و من
در
روشنائي
در
اين آيينه پيدائي هميشه
دگر آيينه بنمائي هميشه
در
اين آيينه بنمودي جمالت
ربودي جان منصور جلالت
در
اين آيينه ذاتي آشکاره
هر آيينه جمال خود نظاره
دلي پاکيزه ميبايد حقيقت
که
در
آيينه بيند ديد ديدت
هر آئينه تو
در
منصور جاني
ابااو گفته راز نهاني
هر آيينه جلالت باز ديدم
در
اينجاگه جمالت باز ديدم
در
اين آيينه گفتستي اناالحق
تو حقي گفته اسرار مطلق
درين آيينه ديدستي سراسر
از آن
در
عشق پيوستي سراسر
بده جامي که ذات لامکاني
مرا امروز کلي
در
عياني
ببايد مرد آخر
در
وجودت
که درمردن بيابي بود بودت
دلا قرآن نمودت جان جانان
بگفتت رازها
در
عين اعيان
در
اين آيينه نزديکست دلدار
وليکن مي نه اينجا خبردار
ترا تا خاک باشد روشنائي
نخواهي يافت
در
عين خدائي
توئي شهزاده اينجا
در
گدائي
فتادستي و زرقي مينمائي
چراغي بود آدم از تجلا
فکنده پرتوي
در
عين دنيا
وصالت ايدل آخر
در
فنايست
بشيب خاک ره بي منتهايست
بت صورت پرستي
در
ميانه
نخواهد ماند اين بت جاودانه
نميداند کسي احوالت ايدل
تو ميداني
در
اينجا راز مشکل
منزه از دو عالم
در
وصالي
درينحضرت تجلي جمالي
زماني بر
در
خمار مستي
زماني سوي ديري بت پرستي
دمي
در
گفتن اسرار واصل
دمي ديگر بماندستي تو غافل
ازين چندين گل پرنور سوزان
که ايشانند
در
عالم فروزان
همه دنيا مثال حقه دان
درون حقه
در
خورشيد تابان
رود تاريکي ظلمت
در
اينجا
نماند سايه جز نور مصفا
که من
در
خواب ديدم حقتعالي
مرا بنمود اينجاگاه دنيا
زماني کاندرين خواب جهاني
چنين
در
حرص و غرقاب جهاني
توئي خورشيد اندر عالم جان
شدستي
در
حقيقت جان جانان
کمال عشق اگر درجان نمايد
بيکره جسم باجان
در
ربايد
صفحه قبل
1
...
456
457
458
459
460
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن