167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

اشتر نامه عطار

  • اي دريغا آتشت در بسترست
    جاي تو در آتش و خاکسترست
  • عاشقان در آتش معني شدند
    نه چو تو در آتش دعوي شدند
  • چونکه ابراهيم در آتش فتاد
    در ميان آتش او بس خوش فتاد
  • هر که او در آتش مطلق شود
    در زمان آواز از آنجا بشنود
  • ليک خود راکل کل در کل بيافت
    گرچه در پرده بسي او ذل بيافت
  • آينه چون در درون پرده است
    نور خود کلي در آن گم کرده است
  • زود در آئين خود در ساز شو
    يک دمي با آينه همراز شو
  • آينه چون در گل و تاريک هست
    لاجرم رخ را نه بيني در نشست
  • گر کسي در راه خواهد رفتن او
    هم سخن در راه خواهد گفتن او
  • ايستاده در بر آن پرده او
    دم بدم ميکرد در خود پرده او
  • روي پيرش بر مثل چون ماه بود
    در درون پرده در آگاه بود
  • در چکيدي خون ز جوهر ناگهان
    محو گشتي خون جوهر در زمان
  • پرده بر در وارهان اي پرده در
    پرده از کارم برافکن بي خبر
  • شد زبانش لال از آن گفت سؤال
    در تفکر مانده بود و در خيال
  • در نظر آنجا بماند او اي عجب
    تن ضعيف و زار مانده در تعب
  • راه رو در حيرت آنجا گشت گم
    خويش را در خويشتن ميکرد گم
  • پير در ساعت در آنجاگه بسوخت
    اندر آن آتش بکلي برفروخت
  • نيست در هستم يقين اندر عيان
    هم جهاني نه جهانم در جهان
  • در تو گم گشتم تويي اکنون مرا
    در درون تو شدم بيرون مرا
  • در نهاني من عيان مي بينمت
    در عياني جان جان مي بينمت
  • در وجود و در عدم کلي شدم
    اين زمانه بي عدد کلي شدم
  • هيچ در دستم ولي در دست من
    از فراق بيخودي هم مست من
  • هستم اسرافيل و صورم در دمست
    افکننده صورتم در دم دمست
  • در وجودم از عدم دارم الم
    در دلم دارم کرم اما عدم
  • چون نبودم من تو بودي در جهان
    هم نبودي محدث و در جان نهان