نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان عطار
ديده روي خويشتن
در
آينه
بر جمال خويشتن شيدا شده
عاشقان مستغرق تو صد هزار
در
سواد اين بيابان مانده
زهاد زمانه را سر زلفت
در
معرض صد گناه افکنده
ذرات دو کون ديده گردند
وايند چو ذره
در
نظاره
همي ناگاه
در
جان من افتاد
عجب شوري عجايب اضطرابي
عشق را گر سري پديدستي
اين
در
بسته را کليدستي
در
دل ار نيستي تسلي عشق
بارها زين قفس پريدستي
در
ميان شراب خانه عشق
بي دهان قطره اي چشيدستي
در
غم آب زندگاني تو
گر بميرم به درد نپسندي
در
هر سر موي زلف شستت
صد فتنه نانشسته داري
هر لحظه سرم نهند
در
پيش
گويند چرا چنين نزاري
خوشي با دشمن ما
در
نشستي
نباشد اين دليل دوستداري
گاهگاهي شکري مي دهدم
بر سر پاي روان
در
گذري
در
ده مي عشق تا زماني
از سر بنهيم سرفرازي
زنار نهاد بر کشيديم
در
حلقه کنيم خرقه بازي
آتش اندر دل ايام زني
خاک
در
ديده اغيار کشي
عطار برو که
در
ره معني
امروز محققي به اطلاقي
در
صفه عاشقان حضرت
از برهنگي فکنده قالي
در
دلم گر هيچ هشياريستي
از مي غفلت دمي هشيارمي
گر مرا
در
پرده راهستي دمي
محرم او زحمت اغيارمي
صد جهان عاشقند جان بر دست
جمله
در
انتظار فرماني
چند سازي ز زلف خم
در
خم
دار اسلام کافرستاني
ندمد
در
بهارگاه دو کون
سبزتر از خط تو ريحاني
نتواند شکفت
در
فردوس
تازه تر از رخت گلستاني
من چنانم ز لعل سيرابت
که بود تشنه
در
بياباني
ورنه
در
موکب ممالک تو
کرده گير از فريد قرباني
در
دل بردن به خوبي تو
هرگز ندهد کسي نشاني
زنهار مشو تو
در
خرابات
هرچند قلندر جهاني
در
عقل مغيش تا نبيني
وز علم مجوس تا نخواني
در
عشق تو نيم ذره حسرت
خوشتر ز حيات جاوداني
در
بسته ميان خود به زنار
بگشاده دهن به دلستاني
در
هر خم زلف دلفريبش
صد عالم کافري نهاني
در
مجلس عشق عاشقان را
از خون جگر شراب بيني
در
آيينه حبذا بخندي
تا صبح بر آفتاب بيني
در
آب نگر ببين جمالت
تا آتش اندر آب بيني
کرد عطار
در
علو پرواز
تا بدو تافت اختر نبوي
نگاري مست لايعقل چو ماهي
درآمد از
در
مسجد پگاهي
در
لجه بحر عشق جانت
شد غرقه به بوي آشنايي
چون
در
خور صومعه نيم من
اکنون منم و کليسيايي
در
بسته چهار گوشه زنار
از حلقه زلف دلربايي
ورنه ز درم برو که
در
پاش
دادند نشان پارسايي
مانده
در
انقلاب چون گردون
گاه شيبي و گاه بالايي
باري بنشين گزاف کم گوي
بنديش که
در
چه آرزويي
بيا تا
در
وفاي دوستداران
فرو باريم صد طوفان دريغا
خدايا چون گناهم کرد ناقص
نهادم روي
در
نقصان دريغا
چرخ را همچو گوي سرگردان
در
خم صولجان همي يابم
در
رسن هاي منجنيق شناخت
عقل يک ريسمان همي يابم
شير مردان مرد را اينجا
در
پس دوکدان همي يابم
در
کنج شرابخانه گنجي است
ما طالب گنج کنجهاييم
تا حاصل ما ز مي درآيد
برداشته دست
در
دعاييم
صفحه قبل
1
...
446
447
448
449
450
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن