167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان عطار

  • در دلم افتاد آتش ساقيا
    ساقيا آخر کجائي هين بيا
  • هر شبي با هزار ديده سپهر
    مانده در انتظار ديدارت
  • آسمان مي کند زمين بوست
    زانکه سرگشته گشت در کارت
  • بر بناگوش توست حلقه زلف
    حلقه در گوش کرده عطارت
  • لب شيرينش چون تبسم کرد
    شور در لؤلؤ خوشاب انداخت
  • خيمه عنبرينت اي مهوش
    در همه حلقها طناب انداخت
  • روي ناشسته خوشتري بنشين
    کاتشي روي تو در آب انداخت
  • کيمياي سعادت دو جهان
    گرد خاک در سراي تو است
  • روز روشن همگان در خوابند
    شبروي عاشق عيار کجاست
  • همه در جام بمانديم مدام
    اثر گرد ره يار کجاست
  • گشت عطار در اين واقعه گم
    اندرين واقعه عطار کجاست
  • چشم جادوش آتشي در زد
    دود از مغز جادوان برخاست
  • پاکباز آمديم از دو جهان
    کاتشت در ميان جوهر ماست
  • فتنه عطار در جهان افکند
    چاه، ماروت بابل افتادست
  • ور کند حبس ساحلش محبوس
    در مضيق مشاغل افتادست
  • مرا گويد اگر داني وگرنه
    چنين در عشق بسياري فتادست
  • دلم را اختياري مي نبينم
    خلل در اختيارم اوفتادست
  • مگر در عشق او ناديده رويش
    دلي پر انتظارم اوفتادست
  • در بتکده رفت و دست بگشاد
    زنار چهار گوشه بربست
  • در صدر محبتت نشانديم
    زان پيش که حرف لا نبودست
  • رسته دندانت در بازار حسن
    استخواني از گهر نيکوتر است
  • سوز معشوق در پس پرده
    عاشقان را دليل آموز است
  • گر توانايي ندارم در رهت
    زاد راهم ناتوانايي بس است
  • درآشاميد درياهاي اسرار
    ز جام نيستي در صورت هست
  • صد بار بريختند خونم
    در عهده خون بهاي من کيست
  • در عشق ز اختيار بگذار
    عاشق بودن نه اختياري است
  • سخن عشق جز اشارت نيست
    عشق در بند استعارت نيست
  • در عبارت همي نگنجد عشق
    عشق از عالم عبارت نيست
  • جز کافري و سياه رويي
    در عالم عشق معتبر نيست
  • در نقره عارضت فروشد
    هر نازکييي که آب زر داشت
  • حلقه در گوش کرد خلق را
    حلقه زلف بر بناگوشت
  • همچو من صد هزار سرگشته
    حلقه در گوش حلقه گوشت
  • جان بارگه تورا طلب کرد
    در مغز جهان لامکان يافت
  • خورشيد دراوفتاده پيوست
    در حلقه دام شب مثالت
  • تو خفته و اختران همه شب
    مبهوت بمانده در جمالت
  • در عالم حسن پادشاهي
    جان همه عاشقان سپاهت
  • موي همرنگ کفک دريا شد
    وز دهان در شاهوار افتاد
  • همچو لاله فکند در خونم
    بر دلم داغ انتظار نهاد
  • در زبان گوهرافشان فريد
    طرفه گنجي جاودان خواهم نهاد
  • چو گبر نفس بيند در نهادم
    به آتشگاه کفارم فرستد
  • اگر فاني نگردد جان عطار
    در آن خلوتگه آسان درنگنجد
  • اي عاشق خويش وقت نامد
    کابليس تو در سجود گردد
  • گر نکوييت بيشتر گردد
    آسمان در زمين به سر گردد
  • اگرچه در جهان خورشيد رويش
    به زيبايي خود تاوان ندارد
  • عشق تو هزار طيلسان را
    در گردن عاشقان کنب کرد
  • ذره ذره در ره سوداي تو
    پايهاي نردبان خواهيم کرد
  • دل عطار در وصلت ضميري
    به اسرار سخن آبستن آورد
  • سر زلفش شکار دلبري را
    هزاران حلقه در يکديگر آورد
  • از ميان حلقه مردان دين
    در ميان حلقه زنار شد
  • در سوختگي چو آتشم من
    زين سوخته تر نخواهم آمد