نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
گلشن راز شبستري
وگر بگذاردش پيوسته ساکن
نماند
در
جهان يک نفس مؤمن
نگر دجال اعور تا چگونه
فرستاده است
در
عالم نمونه
اگر کناس نبود
در
ممالک
همه خلق اوفتند اندر مهالک
رود
در
خانقه مست شبانه
کند افسون صوفي را فسانه
نشان ناشناسي ناسپاسي است
شناسايي حق
در
حق شناسي است
ديوان صائب
دشمن مرگ سبکروحند دنيادوستان
در
گرانباري بود آسايش حمال ها
در
چراگاه آرزو مگذار
توسن بي لجام دولت را
هزل
در
ديده ها سبک سازد
پله احتشام دولت را
در
فلاخن نهد سبکساري
لنگر احتشام دولت را
زه نگيرد کمان پر زورم
نکشد عقل
در
قلاده مرا
در
بحر تو کشتي خرد را
از لنگر صبر، بادبانها
از رشک زمين ندارد آرام
در
عهد خرامت آسمان ها
سوداي تو
در
قلمرو خاک
برقي است ميان نيستان ها
شوق تو ز نقش پاي رهرو
در
راه فکنده کاروانها
در
وادي بي نشاني تو
شد جاده، فلاخن نشان ها
سر شبنم به آفتاب رسيد
در
ترقي همين تنزل ماست
حلقه چشم دام
در
نظرست
بيضه ماتم سراي بلبل ماست
در
غريبي کند سخن شهرست
گل نمايان به طرف دستارست
سبزه
در
دست و پاي افتاده است
خار، بالانشين ديوارست
زهر چشمش ميان خنديدن
همچو بادام تلخ
در
شکرست
(
در
دياري که ما ضعيفانيم
شعله راچشم همت از شررست)
در
دل هر که ذوق شبگيرست
خنده صبح، خنده شيرست
ظلم فريادي از ضعيفان است
ناله برق
در
نيستان است
تلخي عيش
در
قناعت نيست
خاک بر مور شکرستان است
عقل
در
بارگاه حضرت عشق
منفعل چون نخوانده مهمان است
در
گريبان ز بوي پيرهنت
غنچه را باغ دلگشايي هست
نواي عود
در
طاقت گدازي
به آتشدستي برق نگاه است
در
خودآرايي خطرها مضمرست
حلقه فتراک طاوس از پرست
در
بساط آسمان راحت مجوي
اين متاع کارواني ديگرست
در
زمين خشک کشتي رانده ايم
همت ما بادباني ديگرست
نيست
در
فرمان بدگويان زبان
اختيار نيش با زنبور نيست
کز پرتو دست جامه پيرا
سوزن
در
کار خويش بيناست
بيهوده دل مشوش ما
در
فکر گناه يا ثواب است:
از کشمکش چهار عنصر
دايم دل خسته
در
عذاب است
چون عالم خاک آرميده است
در
عالم آب، انقلاب است
در
کوچه گوهرست رفتارش
چون رشته سبکروي که هموارست
خود به خود چشم تو
در
گفتارست
بيخودي لازمه بيمارست
تو نداري سر سودا، ورنه
يوسفي
در
سر هر بازارست
بهشت روي زمينند خوبروياني
که
در
جناغ فراموشکار مي باشند
گردنکشان شيشه وافتادگان جام
در
زير دست ساقي ميخانه تواند
در
انتهاي خوبي وانجام دلبري
حسنت هنوز جلوه آغازمي کند
کيفيت مي زاهد فرزانه نداند
تا سرنکند
در
سرپينانه نداند
خاکي که تماشاگه اين بيخبران است
در
ديده مابستر بيمارنمايد
چون اخگردل زنده ازين سردمزاجان
در
پرده خاکستر گلخن بگريزيد
گل پيرهنانيد بگرديد
در
آفاق
يوسف صفتانيد ازين چاه برآييد
پيچيده است
در
کوه آوازتيشه او
هرچنداز نظرهافرهادرفته باشد
گرحنظل فلک را
در
ساغري فشارند
با جبهه گشاده برسرکشيدبايد
منشوررستگاري است طومار خودحسابان
در
روزنامه خود هر روزديد بايد
در
دل خرسند نيست حسرت دنيا
نعمت آماده انتظار ندارد
علم نيست
در
حلقه زهدکيشان
کسي کاوعصا و ردايي ندارد
صفحه قبل
1
...
440
441
442
443
444
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن