167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

هيلاج نامه عطار

  • شود واصل چو ما در لامکانه
    نشان عين گردد در نشانه
  • بلاي دوست را به دان در اينجا
    يقين عين سعادت دان در اينجا
  • از آن در پيش بيني پادشاهي
    که هم در عشق ذاتي تو الهي
  • حقيقت ذات تو در جمله پيداست
    نمودت در همه چيزي هويداست
  • يکي را ره دهي در وصل اينجا
    نمائي مرورا در اصل اينجا
  • عجب ماندستم اينجا در حقيقت
    که در ظاهر بود اين ديد صورت
  • عجائب مختلف افتاد احوال
    که مي بينم همه در قيل و در قال
  • ز ظاهر گويم اينجا در حقيقت
    که در ظاهر بود حکم شريعت
  • نه شک دارد اگرچه در يقين است
    ولي در کفر و دينت پيش بين است
  • ز قرآنست اسرارم در اينجا
    ز قرآن من خبر دارم در اينجا
  • در اينجا چون عدد در کار آمد
    مراد جملگي ديدار آيد
  • تو از اصلي ز جوهر بي نشان ذات
    نگه کن در مکين و در مکان ذات
  • همه در اصل يکي بنگر و باش
    چو در يکي شدي بيني تو نقاش
  • خلاصه در شريعت راه ديدم
    در اينجا من بذات کل رسيدم
  • هر آنکو سر در اينسر باخت تحقيق
    در اينجا گاه او سر يافت توفيق
  • بگويد با تو چون من هر زمان راز
    در اندازد در آندم برقعت باز
  • چو رندان درد مي کش در خرابات
    زماني بانک ميزن در مناجات
  • هر آنکو خويشتن در باخت در عشق
    حقيقت نيز سر بفراخت درعشق
  • چو من باشد يقين در جزو و در کل
    حقيقت باشد او را عز با ذل
  • تو آگاه خودي در آفرينش
    تو همراز خودي در کل بينش
  • چو خواهي رفت ازين صورت تو بيرون
    بگردان جمله را در خاک و در خون
  • که داند تا چه تو داني در اينجا
    که بگشادي صفات خود در اينجا
  • در اينصورت تو مي بينند و آفاق
    در اينصورت همه شرحست و مشتاق
  • تو ايشيخ جهان در پايداري
    ستاده تن زده در پاي داري
  • چو ايشان در زمان درد هر هستند
    حقيقت در خراباتم نشستند