167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

کشکول شيخ بهايي

  • گهي آرند در طي عبارت
    به حکمت هاي يوناني اشارت
  • صوفيان کبود پوش همه
    از غم دوست در خروش همه
  • و در ديوان منسوب به اميرمؤمنان(ع) آمده است:
  • هميشه در بلاي عشق مفتون
    سراپاي وجودش قطره ي خون
  • در صحبت دوست جان نگنجد
    شادي و غم جهان نگنجد
  • ما خانه خراب گشتگان را
    در دل غم خانمان نگنجد
  • در مذمت زنان، از عارف سامي شيخ نظامي:
  • زن گرنه يکي هزار باشد
    در عهد، کم استوار باشد
  • بسيار جفاي زن کشيدند
    در هيچ زني وفا نديدند
  • ازمخزن الاسرار نظامي در بيان شرف علم و عقل:
  • هردوشان از هول درياي عجب
    در تحير بازمانده خشک لب
  • ميزند جان در جهان آبگون
    نعره ي ياليت قومي يعلمون
  • شاد زي از عنايت مولي
    در حماي حمايت ليلي
  • از همو در وصف عشق از کتاب ليلي و مجنون :
  • در عشق شکستگي کند سود
    خورشيد به گل نشايد اندود
  • - در ميزان نشانه ي مرگ ومير حيوانات است.
  • چو در موي سياه آمد سپيدي
    پديد آمد نشان نااميدي
  • مخور چندان که خرماخوار گردد
    گوارش در دهان مردار گردد
  • خرسندي را به طبع در بند
    ميباش بدانچه هست خرسند
  • در جستن رزق خود شتابند
    سازند بدان قدر که يابند
  • پراکندگانند زير فلک
    که هم در توان خواندشان هم ملک
  • پندارم از جامي است که در نصيحت فرزند گفته است:
  • زمان خوشدلي درياب درياب
    که دايم در صدف گوهر نباشد
  • گيردش لايزال تب لرزه
    زان بتش در خيال صد هرزه
  • خانه در سوي انزوا کردن
    رو بديوار عزلت آوردن
  • در حديث صحيح مصطفوي
    باشي از خلق و سيرت نبوي
  • زجنبيدن فلک بيکار گشته
    ستاره در رهش سيار گشته
  • دوستان گر بدوستان نرسند
    در چنين روزگار معذورند
  • الست از ازل همچنانشان بگوش
    بفرياد قالوا بلي در خروش
  • جهان متفق بر الهيتش
    فرو مانده در کنه ماهيتش
  • اگر سالکي محرم راز گشت
    ببندند بر وي در بازگشت
  • خداوند در دلشان عظيم است و جز او در چشمشان خرد. بهشت را چنان اند ...
  • رئيس دهي با پسر در رهي
    گذشتند بر قلب شاهنشهي
  • يکي در برش پرنياني قبا
    يکي بر سرش خسرواني کلا
  • تو اي بيخبر همچنان در دهي
    که برخويشتن منصبي ميدهي
  • ابرخس و بطلميوس در رصد ستارگان، هيات و هندسه.
  • ارشميدس و اقليدس و ابلينوس در فنون رياضي.
  • گلشن راز شبستري

  • در اين ره انبيا چون ساربانند
    دليل و رهنماي کاروانند
  • نبشته نامه اي در باب معني
    فرستاده بر ارباب معني
  • در آنجا مشکلي چند از عبارت
    ز مشکلهاي اصحاب اشارت
  • ز اسرار حقيقت مشکلي چند
    بگويم در حضور هر خردمند
  • حکيمان کاندر اين کردند تصنيف
    چنين گفتند در هنگام تعريف
  • کسي کو عقل دورانديش دارد
    بسي سرگشتگي در پيش دارد
  • دليران جهان آغشته در خون
    تو سرپوشيده ننهي پاي بيرون
  • هيولي را نهاده در ميانه
    ز صورت گشته صافي صوفيانه
  • پزشکان اندر آن گشتند حيران
    فرو ماندند در تشريح انسان
  • از آن اسمند موجودات قائم
    بدان اسمند در تسبيح دائم
  • نماند قدرت جزويش در کل
    خليل آسا شود صاحب توکل
  • ولايت در ولي پوشيده بايد
    ولي اندر نبي پيدا نمايد
  • اگر جانت شود زين معني آگاه
    بگويي در زمان استغفرالله