167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

هيلاج نامه عطار

  • منم در قل هوالله راز گفته
    اناالحق در عيانم باز گفته
  • چو جان از نور من در روشنائي است
    در آدر عاقبت ديد خدائي است
  • چنان در قربت او راه ديده
    در اينجا گه جمال شاه ديده
  • اگر مي واصلي خواهي در اينجا
    که بگشايد ترا بيشک در اينجا
  • چو در دردت يقين در ما نمايد
    از اول جان و دل شيدا نمايد
  • ز درد عشق اگر جانت خبر يافت
    همه در يک حقيقت در نظر يافت
  • يقين جانست ديدارت در اينجا
    يقين شد کفر و ايمانم در اينجا
  • تو از عيسي و جان اينجا خبر ياب
    توئي در چرخ چارم در نظر ياب
  • تو در چارم بماني باز مانده
    در اين عين فنائي باز مانده
  • در آنعالم که عيسي آن پديد است
    در آنجا هفت گردون ناپديد است
  • همه در چنگل شهباز مانده
    همه در عشق صاحب راز مانده
  • از اول آسمان بنگر تو در خويش
    حقيقت پرده آورده در پيش
  • چو عيسي جان شوي در عالم کل
    تو باشي در يقين روح الله کل
  • خدائي دارم اينجا در يقين من
    از آنم در دو عالم پيش بين من
  • از آنم در حقيقت پيشوائي
    که دارم در همه عين خدائي
  • چنان در ذوق بود از سر جانان
    ولي استاده بد در عشق پنهان
  • بگفت و هم بگويد او بسي راز
    در آخر او بود در عشق سرباز
  • فلک را با ملک در سوي دريا
    من امشب ديده ام در خويش پيدا
  • تو داني شيخ بنگر در بن بحر
    نظر کن در ما بين اندر اين قعر
  • عجب ماندم در آنشب کو چنين گفت
    در اسرار آنشب اين چنين سفت
  • جلالم در جلالم بحر مانده
    بسي در بحر خود کشتي برانده
  • در آنروزي که در بغداد آيي
    ابا ما يکدمي دل شاد آيي
  • در ايندريا کنون رفتيم و گفتيم
    حقيقت را ز رخ را در نهفتيم
  • کنون بايد ترا کشتن در اينجا
    ز همراهي تو برگشتن در اينجا
  • اگر هستي خدا امشب در اينجا
    فرو شو اينزمان در سوي دريا