167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

جوهر الذات عطار

  • در اينجا سر آنجا آشکارست
    در آنجا ديد يکتا آشکارست
  • در اينصورت نمودارست جانان
    حقيقت سر او در گلشن آمد
  • در اينصورت چو بنمايد جمالت
    حقيقت در جهان نور جلالست
  • حقيقت من در اينجا راز اويم
    درون جملگي در گفتگويم
  • چگويم اوفتادي در بلايت
    چنين بد رفته آنجا در قضايت
  • زهي ابليس در جانان نديده
    باخر در سوي جانان رسيده
  • همه در گفتگوئي تو فتاده
    يقين در جستجوئي تو فتاده
  • جمال طلعت جانان در اعيان
    نمودي در يقين جمله بديشان
  • همه در وصل گردان الهند
    يقين در عشق سرگردان شاهند
  • گهي در عين پنداري بمانده
    گهي در سر اسراري بمانده
  • ز نوشان در تجلي در گرفتست
    حقيقيت بيشکي پندار رفتست
  • در اول ظاهرت گردد صفاتت
    در آخر بازيابي عين ذاتت
  • خراباتي است دنيا در خرابي
    اگر ساقي در اينجاگه بيابي
  • وصالم در دل خاکست تنها
    در اينجاگه نمايم جمله تنها
  • نشان داري کنون در پاکبازي
    ولي بايد در آخر پاکبازي
  • منم سلطان معني در حقيقت
    که در معني سپردستم طريقت
  • توئي امروز در معني يگانه
    دم منصور داري در زمانه
  • دمادم پير در مستي اسرار
    شدي در حالت اسرار بيدار
  • همه در بحر استغنا فنائيم
    همه در عين ديدار خدائيم
  • همه اينجايگه در گفتگوئيم
    در اين ميدان وحدت همچو گوئيم
  • شفاي عاشقان داري در اينجا
    حقيقت عين ديداري در اينجا
  • کنون عطار بحر لامکانست
    حقيقت در مکين و در مکانست
  • مجموعه آثار عطار

  • صدف بگزيده و بگذاشته در
    نميدانند که دارد گوهر در
  • حقيقت تا ابد در جهل ماني
    بماني در جحيم جاوداني
  • همي کوشند در آزار درويش
    همي هستند در آرايش خويش
  • چه ره يابي بسويش در معاني
    بيابي در حقيقت کامراني
  • در آن بحرند غواصان طلبکار
    کزين دريا برآرند در شهوار
  • شود ظاهر ازيشان در مقامات
    سخنها در فراسات و کرامات
  • شوند غواص در بحر شريعت
    بيابند اندرو در حقيقت
  • هميشه در ملامت عشقبازند
    که يکدم با سلامت در نسازند
  • طالبان در جستجوي او بدند
    عالمان در گفتگوي او بدند
  • در خودي گرفتار آمدي
    لاجرم در عين پندار آمدي
  • سبوي آب در درياچه سنجد
    ولي در کوزه کوچک نگنجد
  • تو سيمرغي وليکن در حجابي
    تو خورشيدي وليکن در نقابي
  • ويس و رامين

  • سخن شان در فصاحت آبدارست
    هنرشان در شجاعت بيشمارست
  • هنر در فارسي گفتن نمودند
    کجا در فارسي استاد بودند
  • گروهي مي خوران در بوستاني
    گروهي گل چنان در گلستاني
  • شکرشان در سخن همراز گشته
    گهرشان در خوشي انباز گشته
  • دريغا نام من در هوشياري
    دريغا رنج من در مهرکاري
  • نشانده دلبرش را در عماري
    چو اندر تاج در شاهواري
  • اگرچه در ميان بوستانم
    ز اشک خويش در موج دمانم
  • منم در آتش هجران گدازان
    توي در مجلس شادي نوازان
  • مرا در دام رسوايي فگندي
    کنون در چاه تنهايي فگندي
  • مرا گم شد جواني در هوايت
    هميدون زندگاني در وفايت
  • گهي در غربت از بيگانگانم
    گهي در فرقت از ديوانگانم
  • به ايران در نژاد او کياني
    بزرگي در نژادش باستاني
  • گهي کردي تماشا در خراسان
    گهي نخچير کردي در کهستان
  • ديوان عراقي

  • گفتگويي در زبان ما فکند
    جستجويي در درون ما نهاد
  • با عشق قرار در نگنجد
    جز ناله زار در نگنجد
  • در دل نکني مقام يعني
    با قلب عيار در نگنجد