167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان رودکي

  • مادر مي را بکرد بايد قربان
    بچه او را گرفت و کرد به زندان
  • بچه او را ازو گرفت نداني
    تاش نکويي نخست و زو نکشي جان
  • جز که نباشد حلال دور بکردن
    بچه کوچک ز شير مادر و پستان
  • آن گه شايد ز روي دين و ره داد
    بچه به زندان تنگ و مادر قربان
  • چون بسپاري به حبس بچه او را
    هفت شباروز خيره ماند و حيران
  • پادشا سيمرغ دريا را ببرد
    خانه و بچه بدان تيتو سپرد
  • مواعظ سعدي

  • ملک صمديت را، چه سود و زيان دارد
    گر حافظ قرآني، يا عابد اصنامي
  • شکر و حمد تو چون توانم گفت
    حافظ في جمع حالات
  • بوستان سعدي

  • شتر بچه با مادر خويش گفت:
    بس از رفتن، آخر زماني بخفت
  • يکي بچه گرگ مي پروريد
    چو پروده شد خواجه برهم دريد
  • گلستان سعدي

  • بچه کار آيدت ز گل طبقي
    از گلستان من ببر ورقي
  • دلقت بچه کار آيد و تسبيح و مرقع
    خود را از عملهاي نکوهيده بري دار
  • مرغک از بيضه برون آيد و روزي طلبد
    وآدمي بچه ندارد خبر از عقل و تميز
  • يکي را گفتند: عالم بي عمل بچه ماند؟ گفت: بزنبور بي عسل
  • ديوان سلمان ساوجي

  • دعاي شاه جهان واجب است و مي گويم
    که باد حافظ و ناصر خداي ذوالمننش!
  • ملوک ملک و ملک داعي و مطيع ورهي
    خداي عزوجل حافظ و نصير و معين
  • ديوان سنايي

  • من شناسم مر ترا کز هفتمين چرخ آمدم
    بچه عشق ترا پرورده بر دوش و کنار
  • زان سگ بچه اي به کتف برگير
    ناگاه به رسته درون شو
  • نيست بر درگاه سلطان هيچکس را دين درست
    تا تو بر درگاه سلطاني زهي کافر بچه
  • يوسف مصري تويي کز عشق تو گرد جهان
    هست صد يعقوب کنعاني زهي کافر بچه
  • با رخ چون چشمه خورشيد و زلف چون صليب
    تازه کردي کيش نصراني زهي کافر بچه
  • خاک زايد گوهري کز گوهران برتر شود
    بچه زايد آدمي کو خواجه عالم بود
  • آفتاب آمد و چون زهره به عشرت بنشست
    پيش زهره بچه زهره سخن ماه کنيد
  • زين يکي ناصر عبادالله خلفي ترت و مرت
    وز دگر حافظ بلادالله جهاني تار و مار
  • اين کار هر آينه نه بازيست
    اين خور بچه گل کنند پنهان