167906 مورد در 0.12 ثانیه یافت شد.

ديوان شيخ بهايي

  • نقض کرم است آن که قدرش
    در حوصله اميد گنجد
  • نان و پنير شيخ بهايي

  • چيست حکمت؟ طائر قدسي شدن
    سير کردن در وجود خويشتن
  • پا نهادن در جهان ديگري
    خوشتري، زيباتري، بالاتري
  • عابدي از قوم اسرائيليان
    در عبادت بود روزان و شبان
  • روي از لذات جسمي تافته
    لذت جان در عبادت يافته
  • هر که باشد همنشين دوستان
    هست در گلخن، ميان بوستان
  • ديده اجمالات و تفصيلاتشان
    در تکلم، مختلف حالاتشان
  • در تعلم، هست دانا ناگزير
    استفاضه بايد از شيخ کبير
  • شير و شکر شيخ بهايي

  • تا کي ز علايق جسماني
    در چاه طبيعت تن ماني؟
  • در روز الست، بلي گفتي
    امروز، به بستر لا خفتي
  • در راه خدا، قدمي نزدي
    بر لوح وفا، رقمي نزدي
  • يک در نگشود ز مفتاحش
    اشکال افزود ز ايضاحش
  • در سر ننهاده، بجز بادت
    برهان «تناهي ابعادت »
  • عشق است کليد خزاين جود
    ساري در همه ذرات وجود
  • ليکن چندان، در جرم مپيچ
    کامکان صلح نماند هيچ
  • کشکول شيخ بهايي

  • ابن جوزي در «معراج » خويش خطاب بوي گويد:
  • و خويشتن را در راه سود تو بزيان افکند
  • در اين باره شاعري از اسيران مسلمان گفته است:
  • مولف، بيکي از ياران خويش، در مشهد مقدس رضوي نوشت:
  • اي آن کسان که در هرات اقامت کرده ايد
  • همان که آهوانش آتشي ديرنده در دل من افروخته
  • با آن که تير زن در ذي سلم است، تير
  • گفتمش آنچرا در طاقت داري براي دوري آماده ساز
  • ديگر، آرزوهاي دگر در اين دنيا بر من حرام باد
  • هر چند نه او ديگر در برج زيبائي مقام دارد
  • دلا! زمانه را بگذار، آنچه در اوست، گواراي اهلش باد
  • و اگر تو هزاران سال در دست يابيش کوشي
  • و اکنون در زير خروارها خاک، خاکي بيش نيستند
  • در حياه الحيوان، ذيل نام کبک چنين آمده است:
  • سيه چشمي است که در کارش حيران مانده ام
  • از آنچه در ششم رمضان، به شيروان بر خاطرم گذشت:
  • در طلب حيات خويشتن را بين خواري و آز فرسودي.
  • صوفيان در دمي دو عيد کنند
    عنکبوتان مگس قديد کنند
  • گرپشيماني بر او عيبي کند
    آتش اول در پشيماني زند
  • لقمه اي در ميانشان انداز
    که تهي گاه يکدگر بدرند
  • در خلاص او يکي خوابي ببين
    زود والله يحب المحسنين
  • افتاده حکايتي در افواه
    کايينه سياه گردد از آه
  • خدايارش باد، مهار خيش در کفش چه زيباست
  • زآنکه استکمال تعظيم او نکرد
    ورنه نسيان در نياوردي نبرد
  • از عبدي گنابادي در شکايت از طلايه ي پيري:
  • و حديث تو، طومار غمان را از دل در نوردد.
  • و در صراحي انديشه شان، شراب ناب هواي دوست نوشيدند.
  • بر سر دست عشق، بازانند
    ملک الموت گشته در منقار
  • مؤلف را در شوق بوسيدن درگاه سيدانبياء است:
  • مجيرالدين در وصف شکوفه ي بادام گفته است:
  • باصناف آداب گشتي مؤدب
    بدانش مقدم شدي در محافل
  • ندارد خبر فکر کوتاه بينت
    ز ماهيت مبتدا در اوايل
  • زاقسام اعراض در فن حکمت
    جز اغراض نفسانيت نيست حاصل
  • خاتمه در فراق هرات و ياران مقيم هرات:
  • دل نگهداريد اي بيحاصلان
    در حضور حضرت صاحبدلان