167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • طاق در مهر بي تناهي او
    طوق داران پادشاهي او
  • در احد با احد يکي بوده
    ورچه يارانش اندکي بوده
  • کرد بر روي کشتگان نياز
    در دروازه قيامت باز
  • عندليبان باغ آن خوشبوي
    در ترنم تبارک الله گوي
  • مصطفي را صفا و قرب کرام
    بر در ذوالجلال والاکرام
  • آفتاب کرم چو در دربست
    قمر نائبان کمر دربست
  • همه خويش کرده در کارش
    همه او گشته بهر ديدارش
  • برفشاند به عشق عقل نوي
    در قدوم رکاب مصطفوي
  • قد او در رضاي يزداني
    جست پيراهن مسلماني
  • در يکي دفعه گاه ايثارش
    داده وي چل هزار دينارش
  • از دريچه مشبک ايمان
    در تماشاي روضه رضوان
  • عندليب دلش چو بالا جست
    در درازاي شرع پهنا گشت
  • شوقش آورده سوي مهتر خويش
    طرقوا طرقواکنان در پيش
  • هست پيدا ز بهر تصحيحش
    در تراويح پر مصابيحش
  • دست مشاطه پسنديده
    کحل شرمش کشيده در ديده
  • در دويي عقل راست پيچاپيچ
    چشم ايمان دويي نبيند هيچ
  • لفظ قرآن چو ديد درويشش
    خويشتن جلوه کرد در پيشش
  • در منظوم پادشا کانش
    لوح محفوظ مصطفي جانش
  • در ره خدمت رسول خداي
    اندرين کارگاه ديونماي
  • ننگرم من سوي دوال شما
    نشوم نيز در جوال شما
  • تا بنگشاد علم حيدر در
    ندهد سنت پيمبر بر
  • جان حيدر در آز ناويزد
    شير از آتش هميشه بگريزد
  • چون بديدند زود برگشتند
    در خوي و خون ورا نياغشتند
  • به سوي مکه زود بفرستاد
    در تواضع محل او بنهاد
  • دور دورند در نهاد و سرشت
    باغيانش ز باغهاي بهشت
  • جاي تطويل نيست در گفتار
    اختصار اندرين سخن پيش آر
  • اي سنايي بگوي خوب سخن
    در ثناي گزيده مير حسن
  • چون علي در نيابت نبوي
    کوثر داعي و عدو دعي
  • پسر مرتضي امير حسين
    که چنويي نبود در کونين
  • اصل او در زمين عليين
    فرع او اندر آسمان يقين
  • مصطفي مر ورا کشيده به دوش
    مرتضي پرورديه در آغوش
  • در صوان هدي صيانت او
    دن دردي دين ديانت او
  • عقل در بند عهد و پيمانش
    بوده جبريل مهد جنبانش
  • شهربانو و زينب گريان
    مانده در فعل ناکسان حيران
  • کافراني در اول پيگار
    شده از زخم ذوالفقار فگار
  • بود در شهر کوفه پيرزني
    سالخورده ضعيف و ممتحني
  • در ره بوحنيفه کوفي
    پايتان همچو خرقه صوفي
  • صدق او در فضاي قدوسي
    بازگشته چو بال طاوسي
  • در جهاني که طبع بر کارست
    ديو لاحول گوي بسيارست
  • جملگي بندگي به سر بردي
    پاي در شرط شرع بفشردي
  • بود يار گزيده در همه کار
    اختيار محمد مختار
  • در مناجات با خدا موسي
    گفت ايا کردگار و يامولي
  • داعياني که زاده زمنند
    بيشتر در هواي خويشتنند
  • هوششان در سراي بي فرياد
    باز چون گوش کر مادرزاد
  • يافت آيينه زنگيي در راه
    واندرو روي خويش کرد نگاه
  • در حروفي که پرده نقلست
    آخر شرع اول عقلست
  • عقل در منزل ازل ز اول
    آخرش اولست همچو ازل
  • عقل در کوي عشق نابيناست
    عاقلي کار بوعلي سيناست
  • وانکه از بهر مجمع رندان
    کرد تف تموز در زندان
  • کرم کردار گرد خويش تنند
    زانکه در بند جهل خويشتنند