167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

الهي نامه عطار

  • ز عيسي آن يکي در خواست يک روز
    که نام مهتر حقم در آموز
  • خوشي مي گفت اگر نگشائيم در
    بجاي حلقه بر در مي زنم سر
  • که گر تو کژ روي اي گوي در راه
    بماني تا ابد در آتش و چاه
  • مشوتر گر چه در آبي هميشه
    در اين معرض چه سنجد شير بيشه
  • که داند تا در اين اندوه مردان
    چگونه زار در خونند گردان
  • در آن ويرانه شد محمود يک روز
    يکي ديوانه اي را ديد در سوز
  • و گر در ره روي سر پيش ميدار
    نظر در پيش پاي خويش ميدار
  • اگر يک دم تنم در دامت افتاد
    دلت در دام من مادامت افتاد
  • گهي صد گونه شهوت در درونش
    برانگيزم شوم در رگ چو خونش
  • در افکندست خلقي را بغم در
    همه گيتي بر آورده بهم بر
  • بهر کنجي دلي در خواب کرده
    بهر جائي گلي در آب کرده
  • ببين ابليس را در لعن و در رشگ
    ز ديده چند بايد ريختن اشگ
  • شدم در پي روان تا آن چه آبست
    که چندانيش در رفتن شتابست
  • محک نقد مردان در کف اوست
    ز مشرق تا بمغرب در صف اوست
  • چو در ميدان دعوي مرد آمد
    همه چيزش ز حق در خورد آمد
  • اگر چه لعنتي از پي در آرم
    به پيش غير او کي سر در آرم
  • در آن ساعت که ملعون گشت ابليس
    زبان بگشاد در تسبيح و تقديس
  • چو در صافي هزاران سال آن ديد
    کجا در درد غير او توان ديد
  • چرا لعنت چنين در جان نهادي
    چو گنجي در دلش پنهان نهادي
  • چو اول آن نظر در کار آيد
    در آخر زخم کي دشوار آيد
  • چو شيطان اينچنين گرمست در راه
    تو چوني اي پسر در عشق دلخواه
  • چو چندان سحر گم شد در عصائي
    نگردد گم در او جز ناسزائي
  • بره در بيوه اي را ديد جائي
    فکنده قصه اي را در عصائي
  • مگر محمود آن شب ديد در خواب
    که بود افتاده در چاهي بگرداب
  • در افکندند لشکر خويش بر هم
    گرفتند آن عصا در دست محکم